درگذشت آقای عبدالله توکلی (چهاردهی)/ انالله و انا الیه راجعون. با خبر شدیم که آقای عبدالله توکلی فرزند مرحوم اسماعیل ( از خاندان چهاردِهی بالاده) صبح امروز سه شنبه ۱۳۹۲/۳/۲۱ دار فانی را وداع کرده است. مراسم تشییع جنازه ساعت ۴ بعدازظهر امروز از منزل آن مرحوم در محله زیروان بهشهر برگزار و پیکرش در گلزار همین محله بخاک سپرده می شود. آقای توکلی چند سالی بود که به بیماری سرطان کبد مبتلا بودند.

اعضای انجمن فرهنگی سادوای بالاده مراتب همدردی و تاسف عمیق قلبی خود را از این مصیبت اعلام داشته و به خانواده های داغدار به ویژه همسر مکرمه، فرزندان،‌ برادرانش آقایان نعمت اله و محمدحسن توکلی و خواهران داغدیده و دامادهای گرامی به ویژه جناب آقای اسماعیل دهبندی عضو محترم انجمن فرهنگی سادوای بالاده و سایر بستگان تسلیت گفته و برای آن تازه درگذشته رحمت واسعه الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت دارند. روحش شاد.

لازم به ذکر است که پیامک خبر درگذشت و زمان تشییع جنازه برای ۴۵۰ نفر از اعضای سامانه پیام رسان سادوا ارسال شد.

ارسال خبر: آقای اسماعیل دهبندی فرزند مرحوم حاج اکبر/ با سپاس از ایشان و آرزوی آمرزش الهی برای درگذشتگانش.

authorنوشته: انجمن فرهنگی سادوا dateتاريخ : ۲۱ خرداد ۱۳۹۲
entry نظرات دیگران در مورد این مطلب
انجمن فرهنگی سادوا گفت

این پیام را آقای اسماعیل توبه (فرزند مرحوم حاج یحیی) در سامانه پیامگیر سادوا نوشته اند:
« خداوندرحمتش کند. موقع ساخت حسینه باب الحوئج تازه آباد زیروان زحمت زیادى کشیدند. خداوند به بازماندگانش صبرعنایت نمائید.

ای آنکه غمگنی و سزاواری
واندر نهان، سرشک همی باری
رفت آن که رفت، آمد آنکه آمد
بود آنچه بود، بیهوده چه غم داری
هموار خواهی کرد گیتی را
گیتی است کی پذیرد همواری
مستی، (شکایت) مکن که نشنود او مستی
زاری مکن که نشنود او زاری
شو، تا قیامت آید، زاری کن
کی رفته را به زاری باز آری؟
گویی گماشته ست بلایی او
بر هر که تو بر او دل بگماری
سلام. بنده هم این مصیبت را به خانواده این عزیز تازه سفر کرده تسلیت عرض مینمایم. خدایش رحمت کند.

مصیبت وارده را به تمامی صاحبان مصیبت تسلیت عرض می نمایم

اسماعیل توکلی گفت

شب بود و ماه و اختر و شمع و من و خیال

خواب از سرم به نغمه ی مرغی پریده بود

در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت

رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود

در عالم خیال به چشم آیدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

موی سیاه او شده بود اندکی سپید

گفتی سپیده از افق شب دمیده بود

از خود برون شدم به تماشای روی او

کی لذت وصال بدین حد رسیده بود؟

دستی کشید بر سر و رویم به لطف و مهر

یکسال می گذشت و پسر را ندیده بود

یاد آمدم که در دل شب ها هزار بار

دست نوازشم به سر و رو کشیده بود

چون محو شد خیال پدر از نظر مرا

اشکی به روی گونه زردم چکیده بود

از همه عزیزانی که از راه دور و نزدیک در مراسم پدر عزیزم شرکت کرده و اظهار همدردی کردند تشکر میکنم از شما هم عموی عزیز سپاسگزارم.
……………………………………………………………………
سادوا: خدا رحمتش کند و برایشان طلب آمرزش و رفتن به بهشت را از درگاه حداوند بخشنده داریم.