چشمه سر بالاده و كاركردهاي فرهنگي و اجتماعي آن
«چشمه سر»ِ بالاده و كاركردهاي فرهنگي و اجتماعي آن / اكثر كساني كه در سال هاي دور و نزديك و يا براي اولين بار به بالاده سفر كرده اند، آن را با خانه هايي كه به صورت پلكاني ساخته شده و « چشمه سر » و درخت بيد كهنسالش به خاطر سپرده اند كه در واقع شناسه روستا براي آنان و رهگذران و حتي مردم بالاده بوده است.
چشمه آب، ميدان اطراف چشمه و خانه ها و كوچه هاي منتهي به آن را « چشمه سر » مي گوييم. « چشمه سر » براي اهالي روستا از پير و جوان تا زن و مرد، يادآور روزگار گذشته و خاطره هاي تلخ و شيرين بالاده است. تا قبل از لوله كشي آب روستا در سال 1358 و 1359 و 1376، « چشمه سر » از جايگاه ويژه فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي در بين مردم بالاده برخوردار بود.
در اين مقاله سعي مي كنيم به طور اجمالي نظري به اين ويژگي ها و كاركردهاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي آن بيندازيم:
1. ساخت روستاي بالاده بر اساس وجود چشمه در اين منطقه بوده است. نياكان ما با ديدن چشمه اي در جنگل با منظره و چشم اندازي زيبا و چراگاه هايي سرسبز، بر آن شدند تا در اطراف اين چشمه روستايي بنا كنند و بدين گونه بود كه اولين خانه هاي بالاده در اطراف « چشمه سر » ساخته شد و نام و مفهوم « چشمه سر » هم از اين زمان شكل گرفت.
خانه ای با بام کاهگلی در مه صبحگاهی چشمه سر
2. چشمه در طول سده ها ، سالها و گذشته ها ي دور و نزديك ، منشاء تأمين آب بالاده بوده و مردم در هر نقطه اي از روستا ناچار بودند آب آشاميدني و شست و شوي خود را از اين چشمه تامين كنند و آباداني بالاده با آب چشمه شروع شد.
3. زنان براي برداشتن آب از « چشمه سر » و شست و شوي لباس و ظروف ، روزانه چندين بار به اين مكان مي آمدند و با ديدن ديگر زنان روستا ديدار تازه ميكردند و بدين گونه « چشمه سر » محلي شد براي گپ و گوي زنان با يكديگر. گاهي هم دعواي زنان با برهم كوبيدن « مرس كلا » و « شير دون » در « چشمه سر » روي مي داد كه در نوع خود جالب و ديدني بود.
منبع آب و حوض چشمه سر که این سال ها کمتر از آن استفاده می شود.
4. رفت و آمد هر روزه دختران دم بخت براي بردن آب از « چشمه » باعث مي شد تا پسران جوان آنان را ديده و گاهي براي ابراز علاقه، در بين راه خود را به آنان رسانده و ظرف آب آنان را تا منزلشان مي بردند و در طول مسير با يكديگر صحبت مي كردند و اگر هوا مه آلود بود ديگر خيلي بهتر بود، چون تا مدت ها مي توانستند با هم صحبت كنند. بدين سان « چشمه سر » محلي براي همسريابي و وصلت هاي زناشويي بود و بسياري از ما فرزندان بالاده از همين وصلت هاي خاطره انگيز متولد شديم.
5. در گذشته آب حمام خزانه اي بالاده از چشمه تأمين مي شد. به ناچار هر كسي كه نياز به استحمام داشت، گذرش به « چشمه سر » مي افتاد و از اين رو سعادت ديدن ديگران نصيبشان مي شد. از طرفي مردان روستا براي ديدن يكديگر به « چشمه سر » مي آمدند و ساعتها در كنار يكديگر به صحبت مشغول مي شدند. اين سنت از قديم براي ما باقي مانده و هنوز هم معمولاً صبحها و عصرها مردان در « چشمه سر » یکديگر را ملاقات مي كنند.
6. گاهي تجمعات عمومي و پيش جلسات هم در « چشمه سر » شكل مي گيرد و مردم در باره مشكلات روستا و يا حل يك مشكلي با هم صحبت مي كنند و بعد كه براي جلسه در مسجد دور جمع می شوند از آمادگي قبلي برخوردار هستند.
7. همه راه هاي اصلي روستا به « چشمه سر » ختم مي شود و هر تازه واردي كه به روستا مي آيد در اين مكان ديده مي شود. ماشين هايي كه « كوچ » و مسافر مي آوردند و مي آورند در « چشمه سر » مسافرين خود را پياده مي كردند و مي كنند.
8. همه ساله برنامه هاي مذهبي مثل تعزيه در « چشمه سر » اجرا مي شد و زنان و مردان روستا بر پشت بام هاي كاهگلي مشرف به « چشمه سر » رفته و به تماشاي تعزيه مشغول مي شدند.
9. مراسم عروسي تا قبل از انقلاب اسلامي سال 1357 در چشمه سر انجام ميشد . داماد را در « چشمه سر » طي مراسمي ويژه و همراه با ساز « لوطيان » و نوازندگان « سرتراشي » مي كردند . مردان بالاده « گوشتي » هاي عروسي را از « چشمه سر » به سمت « كشه » و زمين فوتبال مي بردند . زنان با مجمه هاي پر از شيريني و ميوه بر سر ، از « چشمه سر » به سمت « كشه » راه مي افتادند . در « چشمه سر » كشتي گيران و پهلوانان با هم مبارزه مي كردند . داماد براي حمام به « چشمه سر » مي آمد . لوطي ها ، بند بازان و ريسمان بازان در « چشمه سر » برنامه اجرا مي كردند و …. در سال هاي اخير اما فقط « سرتراشي » داماد و حمام رفتنش در « چشمه سر » انجام مي شود.
10 . مراسم عزاداري و دسته روي در ماه هاي محرم و رمضان از « چشمه سر » شروع شده و در آنجا نيز خاتمه مي يابد . تكيه بالاده نيز در « چشمه سر » واقع است.
دسته عزاداران عاشورای حسینی در چشمه سر بالاده / 5/10/1388
11. خانه هاي بزرگان اطراف « چشمه سر » در گذشته هاي نه چندان دور ، چندين دروازه چوبي بزرگ و قديمي با دركوبهاي زيباي فلزي مردانه و زنانه داشت كه نمادي از معماري و هنر خراطي و عظمت و شكوه بالاده بود . اين دروازه ها مربوط به منازل مرحوم حاج روح الله كاردگر ، مرحوم حاج حسن دهبندي ، مرحوم حاج گلبرار دهبندي ، مرحوم ميرتراب ساداتي ، مرحوم علي اصغر علامه قاسمي و … بود كه متاسفانه سال به سال از تعداد اين دروازه ها كه ميراث قديمي بالاده هستند ، كاسته مي شود.
درخت بيد كهنسال چشمه سر از داخل دروازه و حياط حاج روحل كاردگر / اكنون اين دروازه و آن بيد ، ديگر وجود ندارند.
12. « كامشي » هايي كه از روستاهاي اطراف دامغان مثل « تويه » و « دروار » ، با قاطر و الاغ « حاصِل » مي آوردند در « چشمه سر » بار مي گرفتند . بعد با صداي بلندي فرياد ميكردند « هاي حاصل – هاي حاصل » و زنان و مردان براي خريد به چشمه سر مي آمدند . آنان گاهي پول و گاهي هم گندم و جو ، خاك شير ، لبنيات ، پوست و پشم ميدادند و حاصل مي خريدند . ( حاصل = در زبان مردم بالاده به ميوه هايي مثل ستي ،زردآلو و سيب و … و خشكبارهايي مثل انجير ، سنجد ، نخود ، كشمش و … را گوييم ).
13. سالها پيش (و هنوز هم ) افراد بالادهي كه در شهر ها و روستاهاي دشت مازندران زندگي مي كردند و نمي توانستند به بالاده بروند به آناني كه عازم بالاده بودند با حسرت و آه سفارش مي كردند كه وقتي از آب « چشمه سر » مي نوشيد به ياد ما هم باشيد و زماني كه مردم از بالاده بر مي گشتند به آن افراد مي گفتند كه ما به ياد شما آب « چشمه سر » را خورديم و چند مشت آب هم به نيت اموات در كرديم.
14. تميز كردن منبع آب « چشمه سر » و لايروبي كانال هاي آن يكي از كارهايي بود كه همه ساله با همگرايي و همكاري مردم بالاده انجام مي شد . در اين روز از بزرگ تا كوچك از مردان و زنان در تميزي « چشمه سر » شركت مي كردند.
پاکسازی حوض چشمه در روز «بالاده پاک» 7 مرداد 1388
13. درخت بيد 60 ساله « چشمه سر » كه مرحوم ميرتراب ساداتي آن را كاشته بود، فوايد زيادي داشت: روزگار درازي مردم بالاده در زير سايه آن جمع مي شدند و بر سنگ هاي بزرگ مرمرين پاي درخت مي نشستند . گاهي كودكان بر بالاي تنه قطورش بازي مي كردند و پرندگان نيز بر شاخه هاي آن لانه مي ساختند . گاهي قصاب هاي بالاده گوسفندان را در پاي آن ذبح كرده و لاشه گوسفند را به تنه بيد مي آويختند، گاهي بلندگوي تكيه بر بالاي آن نصب مي شد تا همه اهالي اذان و يا اعلان خبري را بشنوند.
14. سرانجام بيد تنومند و سالخورده « چشمه سر » كه سال به سال از شاخه هاي سبز آن كاسته مي شد در سال 1386با اره موتوري غريبه اي از پاي درآمد و با فروش چوب آن به مبلغ چهل هزارتومان ! جعبه كنداكتور برق بالاده خريداري شد تا شبهاي تاريك بي درخت « چشمه سر » را روشنايي بخشد . اكنون بر جاي تنه پوسيده بيد كهنسال ، نهال جوان درخت « ون » جنگلي با قامتي نحيف و بلند كاشته شده كه اميدواريم روزي دوباره ياد و خاطره درخت بيد را زنده كند.
مردان بالاده هر روز در چشمه سر مي نشينند و با هم گفت و گو مي كنند.
« چشمه سر » اكنون اما آن « چشمه سر » قديم نيست. آب چشمه به خاطر نفوذ فاضلاب و دستشويي هاي مسيرش به شدت آلوده است و قابل آشاميدن نيست. ديگر مرحوم « عباسقلي چهاردهي » در بين ما نيست و « سيد جعفر ساداتي »* هم شكسته تر از آن شده كه بتواند مسير كانال آب چشمه تا « كشه » را لايربي و پاكسازي كند تا ما آب زلال و تميزي بنوشيم.
حالا ديگر در حياط خانه همه مردم بالاده آب لوله كشي وجود دارد و زنان و دختران بالاده با «شيردون » و « مرس كلا » براي بردن آب خنك بر سفره ناهار و شام به «چشمه سر» نمي آيند.
ديگر پسران در چشمه سر عاشق دختران بالاده نمي شوند.
ديگر كامشي به بالاده نمي آيد تا از او حاصل بخريم.
ديگر عروسي و كشتي گرفتن در « چشمه سر » برگزار نمي شود.
ديگر زنان مجمعه به سر از « چشمه سر » به سمت « گره » نمي روند تا پسران در بين راه ميوه ها و شيريني هاي محلي مجمه هاي آنان را بقاپند و خالي كنند.
ديگر بساط عروسي و لوطي و بندباز هم از « چشمه سر » جمع شده است.
ديگر حتي آب « چشمه سر » را هم نميتوان به ياد ديگر همولايتي هايمان بخوريم.
ديگر …
اكنون از « چشمه سر » فقط منبع آب و حوضهاي آن باقي مانده است.
چشمه سر را دريابيم .
شايد روزي بتوانيم دوباره از آب خنك آن بنوشيم. به ياد همه نياكان و همولايتي هايمان.
« چشمه سر » نماد فرهنگي و اجتماعي بالاده است.
نگذاريم اين مكان با ارزش براي فرزندانمان ناشناخته شود.
نيايد آن روزي كه تعريف كردن از « چشمه سر » و ويژگي هاي آن ، براي فرزندان مان داستان و افسانه شود.
اگر به بالاده رفتيد حتماً به « چشمه سر » برويد و دقايقي را در پاي خاطرات گذشته و ديوارها و درخت بيدي كه ديگر نيست، بايستيد. اين بهترين راه براي ديدن دوستان و فاميل در بالاده است.
شايد فردا چيزي جز خاطرات كم رنگ گذشته و چند عكس از آن بيد قطور و كهنسال باقي نماند. ….
نویسندگان: سيداسماعيل ساداتي ( فرزند سيدجعفر، دبیر ) و عين اله آزموده ( فرزند سيف اله، طراح گرافيک )
عکس ها: عین اله آزموده
این مطلب از وبلاگ سادوا انتخاب شده که در تاریخ ۲۸ / ۵ / ۱۳۸۸ بارگذاری شده بود.
استفاده از این مطلب و عکس ها با ذکر نام سایت سادوا و نویسندگان آزاد می باشد.
……………………………………………………
* سیدجعفر ساداتی بالادهی در تاریخ 31 شهریور 1391 به رحمت خدا رفت.
به بهانه نخستین سالمرگ مرد همیشه خسته دیار ما
درود جناب خاسب. در سال هایی که فعالیت های فرهنگی در بالاده رونق داشت، کمابیش مردم علاقمند به فرهنگ آباء و اجدادی شان شده بودند اما امروزه با اینکه همگان به راحتی به فضای مجازی دسترسی دارند اما از این امکان مهم استفاده نمی کنند. شاید دوباره باید فعالیت های فرهنگی را از سر بگیریم.
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت سروران عزیز
در بعضی موارد می توانیم فرهنگ غنی گذشته را حفظ کنیم و حتی میشود رنگ و بوی امروزی هم به آن داد.
با توجه به اینکه اکثر افراد زمانی که در چنین فضایی قرار میگیرند ابراز علاقه و خوشحالی میکنند و حتی علاقمند این سنت های زیبا می شوند ولی تلاشی از چنین افرادی جهت حفظ این آداب و سنن دیده نمی شود و این یک مشکل بسیار بسیار بزرگی را ایجاد خواهد کرد و روز به روز شاهد نابودی این فرهنگ و سنت ها می شویم.
امیدواریم همه ما توجه ویژه ای نسبت به مسائل فوق داشته باشیم.
باسلام
خیلی متاثر و ناراحت شدم که «چشمه سر» به این وضع افتاده. و ناارحتم از اینکه وقتی این همه سنت ها و ارزشهامون در طول زمان و به مرور از بین رفتند. حداقل یک یادآور از گذشته برای خودمون به جا نذاشیتم.
سلام گرامی
وصف زیبا و دلنشین و تصاویر دل انگیزی بود
فقط بند 4 و مه آلود بودن هوا ……………!!!!!!!!!!!
پیروز باشید
جناب آقای آزموده آن چه از دوران گذشته و از چشمه سر بالاده بیاد دارم این است که همراه مادرم جهت تماشای تعزیه، دور همین چشمه می آمدیم چه ابهتی داشت حرکت اسب ها و سورانش که هر یک بعد نقش آفرینی بتاخت از دروازه وارد حیاط مرحوم حاج حسن دهبندی می شدند از هنر پیشه های آن زمان شبیر مدیر که بیشتر نقش امام حسین را بازی می کرد و حاج غفار و یک کامشی که اسمش را در نظر ندارم که نقش یزید را بازی می کرد و جالب آن است که ما بچه ها او را بیشتر به نام یزید دایی می شناختیم.
واقعا یادش بخیر
“جادوی زبان شیرین پارسی آنگاه که ممزوج با لغاتی از گویش های محلی می شود و به زیور تاریخ و فرهنگ کوهستان های جنوب مازندران می آمیزد، الحق که به جان دل می نشیند. خاصه که از جانی سوخته و اهل دل برآمده باشد.”
جناب آزموده، مطلب اونقدر روان و زیبا نوشته شده و توصیفات اونقدر عالی بودن که من خودم رو در اونجا و ۷۰ سال پیش دیدم، با همه اون زیبایی ها. ازتون متشکرم
……………………………………….
سادوا: سلام جناب بهزادپور عزیز. من هم با شما هم عقیده ام که گاهی واژگان زیبای قدیمی آدمی را با خود به کوچه پس کوچه های گذشته تاریخ دیارمان می برد. سپاس که باعث دلگرمی ما می شوید.
آقاي آزموده به زيبايي چشمه سر بالاده يكي از 5 روستاي منطقه دوسرشمار را نگارش و به تصوير كشيده ايد
ممنون آقای آزموده
زیبا و دلچسب بود با تشکر از پسر دایی عزیزم سیداسماعیل ساداتی و هم چنین از آقای آزموده
چقدر غمناک،اشکمون در اومد.امیدوارم که فرهنگ اینو داشته باشیم تا بتونیم از این مکان با ارزش حفاظت کنیم و نگذاریم به یک افسانه تبدیل شود.
به امید آن روز.