دلنوشته ای برای دبستان بالاده

تقدیم به آقای محمد آتنی مفرد آموزگار دبستان بالاده و دانش آموزانش

نوشته : عین اله آزموده چهاردِه / دبستان شهید دستغیب بالاده فقط هشت دانش آموز دارد : سه نفر کلاس اول ، یک نفر کلاس دوم ، دو نفر کلاس سوم ، یک نفر کلاس چهارم و یک نفر کلاس پنجم . به اضافه یک دانش آموز استثنایی در کلاس اول. که همه در یک کلاس می نشینند.

نه دانش آموز با یک معلم که جمعاً می شوند ۱۰ نفر. از دو روستای بالاده و تیله بن.  چند روز پیش هم یکی از دانش آموزان به شهر رفت و از تعدادشان یکی کم شد. این دبستان در روستای بالاده واقع شده و ساختمانش در سال ۱۳۶۵ ساخته شده. با ۵ کلاس که همه دانش آموزانش در یک کلاس می نشینند. و حیاطی بزرگ که زمینش را اهالی بالاده به آموزش و پرورش داده اند. در حیاطش درختان صنوبر کاشته اند و چشم اندازش در جنوب رشته کوه سرسبز چهارنو و در جنوبش روستای بالاده و قله زیبای شاهدژ است.

همه عکس ها مربوط به سال ۱۳۸۸ بوده و توسط عین اله آزموده عکاسی شده است.

از همین دبستان و از شاگردان همین آموزگار اکنون دانش آموزانی فارغ التحصیل شده اند که در دانشگاه ها مشغول تحصیل هستند. شاید دانش آموزان امروز این دبستان انسان های بزرگی در فردا شوند. اکنون آقای محمد آتنی مفرد ۲۲ سال است که در دبستان منطقه دور افتاده بالاده درس می دهد، دبستانی که تعداد دانش آموزانش از تعداد انگشتان دو دست بیشتر نیست. شاید او هم می توانست در جوانی مثل من و شما ترک دیار کند و اکنون در مدرسه ای در شهر و یا روستایی نزدیک به شهر تدریس کند.

اما او با دانش آموزانش در روستا ماند. دانش آموزانی که خانواده هایشان هر کدام به دلایلی هنوز ترک دیار نکردند و ماندن در روستا و تحمل همه سختی هایش را به رفتن به شهر ترجیح دادند تا فرزندانشان همچنان چراغ تنها دبستان شش روستای منطقه دوسرشمار بخش چهاردانگه ساری با نزدیک به دو – سه هزار نفر جمعیت ترک دیار کرده را روشن نگه دارند. تا این دبستان هم چون دبستان دیگر روستاهای بخش چهاردانگه از نداشتن دانش آموز بسته نشود.

معلمی کردن در این دیار فراموش شده چقدر سخت است! اصلاً نمی توان تصور کرد که با هشت دانش آموز ۷ تا ۱۲ ساله در یک کلاس و ساعت ها کنار هم نشستن چه مفهومی دارد! به یک دانش آموز باید الفبای فارسی اول یاد بدهد و آن دیگری باید معادله ریاضی پنجم را حل کند! دانش آموز کلاس اول باید درس های دانش آموزان سال های بالاتر را بشنود در حالیکه چیزی از آن نمی فهمد!! و دانش آموزان کلاس های بالاتر وقتی می بینند دانش آموز کلاس اول در جمع بستن « دو به اضافه دو » ناتوان است، چقدر زجر می کشند!! واقعاً که تصورش خیلی سخت است و تحملش سنگین تر است!! حال باید تصور کنی که معلم پس از پایان کلاس باید نگران دیر آمدن و یا نیامدن والدین دانش آموزان تیله بنی باشد و گاهی خود باید دانش آموزان را تا آن روستا در فاصله سه کیلومتری ببرد، تا در هوای برفی یا مه گرفته ، گرگها آنها را ندرند. تازه پس از پایان مدرسه ، باید به کارهای دام و مزرعه و زنبور داری و خانه و کارهای مردم هم برسد.

چقدر بار مسئولیت بر دوش انسان سنگینی می کند وقتی آموزگار دبستان باشی، عضو شورای اسلامی محل باشی، امور مردم را برسی، امور عمرانی روستا را برسی، کارهای اداری روستا در ادارات کیاسر و ساری را پیگیری کنی، مادر و خواهران و خانه و کاشانه ات در بالاده باشد و زن و بچه ات در روستایی در فاصله ۲۰۰ کیلومتری در دشت مازندران، تا فرزندانت دانشگاه و دبیرستان بروند، تازه هر وقت که مامور و یا ماشینی از طرف دولت و یا راه گم کرده ای به روستا بیاید یک راست باید سراغ خانه معلم و یا شورای محل را بگیرد. اگر گاهی لوله آب آشامیدنی روستا بر اثر سیل در ارتفاعات « چهارنو » بشکند، یا اگر سارقان کابل تیر برق های روستا را بدزدند، یا مشکل درمانی برای اهالی پیش بیاید و … باز هم معلم و شورای محل باید جلودار باشند و وظیفه شناسی کنند!!

شاید برای ما خواندن این جملات به نوعی ایجاد حس همذات پنداری کند، و لحظاتی خود را آقای آتنی فرض کنیم، شاید ما هم بگوییم واقعاً چقدر سخت است، شاید دوست داشته باشیم کاری برای بچه های این دبستان بکنیم و به بهبود وضعیت روستاهای مان کمک کنیم و … بله ! ما هم به عنوان یک بالادهی، یک تیله بنی، یک قلعه سری و پایین دهی و یا یک واوسری می توانیم کاری برای این دانش آموزان و این دبستان بکنیم. یکی کامپیوتری هدیه داده، یکی وایت بورد خریده، یکی پرینتر و دیگری اسکنری خریده، یکی از دبستان و دانش آموزانش عکس گرفته و نمایشگاهی در همین دبستان گذاشته، آن دیگری از تهران مقداری کتاب قصه و لوازم کمک آموزشی فرستاده، دیگری از فلان موسسه کتاب های کمک درسی گرفته و فرستاده، ، مردم منطقه دوسرشمار هم مراسم نکوداشتی برای معلمشان می گیرند و … حتی آن دیگری دور از وطن در کشور کانادا ، برای مسابقه نقاشی کودکان چند جعبه مداد رنگی فرستاده و … همه دل مان می خواهد که یاریگر اینان باشیم.

متاسفانه گاهی هم بعضی از دوستان قولی می دهند و کاری را برای دبستان شروع می کنند که پایانش با دیگران است. نمونه هایی هم داریم ! گاهی هم بعضی ها منتظر فرصتی هستند تا سنگی به سوی مدرسه پرتاب کنند و شاید شیشه ای را بشکنند و … !

ما هم می توانیم کمکی به این دبستان و دانش آموزانش بکنیم ، حتی اگر شده با خریدن چند تا دفتر و مداد و پاک کن، چند تا کتاب قصه، یا چند تا کیف مدرسه، چند تا کلاه و شال گردن، چند جفت جوراب پشمی و یا چند تا سی دی آموزشی به آنان هدیه بدهیم. هزینه زیادی هم برای ما ندارد. یا حتی گاهی سری به مدرسه بزنیم و به معلمش « خدا قوت وا » بگوییم و از او بپرسیم چه نیازی دارد. شاید بتوانیم تأمینش کنیم. یا یک ساعت پشت نیمکت های کلاسش بنشینیم، باور کنید معلم و دانش آموزان از دیدن ما خوشحال می شوند. حداقل می توانید دلنوشته ای چند خطی برای معلم و دانش آموزانش بنویسید و در سایت سادوا بگذارید.

دانش آموزان و معلم دبستان بالاده محتاج محبت ها و هدیه های ما نیستند. این ما هستیم که وظیفه ای داریم بس بزرگ در روشن نگه داشتن سوسوی چراغ این دبستان در شب تاریک. مدرسه چراغ فرهنگ یک روستاست و معلم شمع آن.

اگر دلتان می خواهد که در کنار دانش آموزان این دبستان حضور ( معنوی و مادی ) داشته باشید، برای هماهنگی و ارتباط با دبستان بالاده منتظر تماس شما هستیم.

( تلفن ۰۹۱۲۱۳۲۰۲۲۶ عین اله آزموده مدیر انجمن فرهنگی و سایت سادوا).

authorنوشته: انجمن فرهنگی سادوا dateتاريخ : ۲۴ آبان ۱۳۹۰
entry نظرات دیگران در مورد این مطلب

من از طرف خودم و همه اهالی پایین ده از زحمت های چندین ساله جناب آقای آتنی مفرد آموزگار دلسوز منطقه دوسرشمار تشکر می کنم.

من هم به نوبه ی خود هم به آقای آتنی آموزگار زحمتکش و بی ریا منطقه و هم به دانش آموزان ساده و بی آلایش و هم به شما آقای آزموده بابت گزارش بسیار زیبای تان خسته نباشید می گویم.

با تشکر از انعکاس خدمات دوستان خواهشمند است مطلب فوق را به ایمیل مدیر کل آموزش پرورش مازندران ارسال فرمایید.
…………………………..
جناب توبه عزیز سلام و سپاس از بذل توجه شما . مطلب زیر در بخش یادداشت سایت آموزش و پرورش استان مازندران به نشانی http://fish.medu.ir/IranEduThms/theme2/cntntpge.php?pgid=40 و نیز سایت آموزش و پرورش چهاردانگه به نشانی http://fish.medu.ir/IranEduThms/theme2/cntntpge.php?pgid=86 ارسال شده است:

سلام و درود بر مسئولان محترم آموزش و پرورش بخش چهاردانگه و استان مازندران
احتراماً مطلبی با عنوان « دلنوشته ای برای دبستان بالاده » در سایت سادوای روستای بالاده قرار داده ام که بنابر تقاضای تعدادی از اهالی محترم روستا و نیز روحانیت معزز برای اطلاع مسئولان آموزش و پرورش بخش چهاردانگه و استان ارسال می شود.
امیدواریم که مسئولان محترم آموزش و پرورش بخش چهاردانگه و استان مازندران این مطب را بخوانند و چنانچه صلاح دانستید در سایت وزین تان نیز درج کنید تا زمینه تقدیری باشد از آموزگار زحمتکش این روستا و همه معلمان گمنام بخش چهاردانگه.
با سپاس/ عین اله آزموده / مدیر انجمن فرهنگی سادوای بالاده و سایت سادوا
لینک مطلب مربوطه :
http://sadva.ir/index.php/archives/851#more-851

ساداتی تیله بنی گفت

سلام ضمن تشکر و تقدیر از زحمات بی ادعا محمد آقا و تشکر از نویسنده مقاله دل نوشته ، باید عرض کنم که این یک “درد نوشته “است و خاطره نخواهد شد . چونکه جریان حقیقت تلخ محرومیت جاری و سار ی منطقه ما است.

منطقه دوسرشمار به داشتن افرادی چون آقای محمد آتنی مفرد افتخار می کند.

سلام بر آقای آتنی که الحق چشم و چراغ فرهنگ منطقه هستند. واقعا نمی دونستم که معلمی کردن در روستایی مثل بالاده چقدر سخته و این نشان می ده که معلمان بخش محروم چهاردانگه مجاهدان صف اول جهاد فرهنگی و روشن نگه داشتن چراغ فرهنگ هستند.
گزارش آقای آزموده بسیار زیبا و دلنشین است و چندین بار آنر ا خوندم و هر بار سادگی و صمیمت را در خط خط این گزارش دیدم و با عکس هایش لذت بردم و خودم را در کلاس حس کردم.
چقدر خوبست که مسئولان محترم آموزش و پرورش هم این گزارش را بخوانند و نظرشان را هم بنویسن. مطمئن هستم آنان هم به داشتن چنین معلمان به خود می بالند و افتخار می کنن.
………………………………..
سلام جناب کیاسری. سپاس از محبت شما . مسئولان محترم آموزش و پرورش چهاردانگه هم این مطلب را خواندند و از شرایط معلمان منطقه اطلاع کامل دارند و تا جایی که ما می دانیم همیشه قدردان این معلمان هستند. سال ۱۳۸۸ که برای آقای آتنی در دبستان بالاده مراسم نکوداشتی گرفته بودیم مسئولان آموزش پرورش چهاردانگه و استان نیز حضور داشتند و این نشان می دهد که آنان به امور معلمان شان آگاهی دارند و از زحمات آنان تقدیر می کنند.

سید عیسی موسوی تیله بنی گفت

با سلام و عرض ادب و احترام خدمت جناب آقای محمد آتنی مفرد عزیز
بنده نسبت به ایشان و آقای سید میکائیل موسوی که هر دو معلم بنده در دوران ابتدائی بودند ارادت خاصی دارم . ایشان واقعا مرد نمونه و زحمت کشی هستند جدا از زحمت فراوان خودشان فرزندان خوب و مودب و با استعداد هم تحویل جامعه دادند و منطقه دوسرشمار به این چنین مردان افتخار میکند.
ایشان با این همه گرفتاری و مشغله فراوان واقعا خستگی ناپذیرند. انشاالله خداوند به ایشان عمر باعزت و زندگی پر از خیر و برکت عنایت فرمائید.
از شما آقای آزموده هم سپاسگذاریم که فرصتی را فراهم آوردید تا ما بتوانیم از این قشر زحمت کش که واقعا بعضی از آنها مثل آقای محمد آتنی مفرد که زحمتهای آنها به باد فراموشی سپرده میشود تشکر کنیم.
………………
سادوا : سلام جناب سید عیسی موسوی عزیز
سپاس از محبت شما. مردم منطقه زحمات آقای آتنی و امثال ایشان را قدر می دانند و همیشه بیادشان هستند. همینکه شما یادداشتی محبت آمیز نوشتید نشان دهنده این است که فرهنگ قدردانی از زحمتکشان در بین مردم ما با قدرت فراوان جریان دارد.

جناب آزموده عزیز٫ غمنامه حضرتعالی که بدون شک اشک در چشم هر خواننده ای جاری می نماید بیان واقعیت های تلخی است که در گوشه و کنار این مملکت وجود دارد و همه ما روستازادگان به آن واقفیم.
محمد عزیز نه فقط معلم که یار و یاور و تکیه گاه و پشتیبان همه کسانیکه در سخت ترین شرایط زندگی زادگاهشان را ترک ننموده اند و چراغهای نیمه روشن دوسرشمار را روشن نگه داشته اند، می باشد.
اما آزموده عزیز ، چهره های مصمم دانش آموزانی که چهره به چهره معلم نشسته اند و به درس و مشق معلم گوش می دهند به همه ما این بشارت را می دهد که آینده این مرز و بوم روشن و امیدوار کننده است
درودو سلام به محمد عزیز که سکاندار علم و دانش دوسر شمار است
……………………………………
سادوا :
جناب آقای زائری عزیز سلام و سپاس از یادداشت زیبای شما
نمیدانم وقتی این مطلب را می خواندید به کجاهای خاطرات دوران کودکی و نوجوانی تان سیر می کردید. ولی همینقدر می دانم که همه ما روستازادگان که از دوسرشمار به روستاهای اطراف شهرهای مازندران کوچ کرده بودیم، شرایطی سخت را برای درس خواند به خصوص در دوران ابتدایی و راهنمایی پشت سر گذاشتیم. کاش بتوانیم خاطرات اینگونه از همولایتی ها را جمع آوری کنیم تا گواهی بر شرایط دشوار درس خواندن نسل ما و پیش از ما در راه علم اندوزی باشد برای فرزندان مان.
اما در بالاده این شرایط سخت هنوز جریان دارد که امیدواریم به همت همه ما کمی از این مشکلات کاسته شود.

گزارش بسیار زیبا و در این حال غم انگیزیه که نهایت هنر و ادراک نویسنده رو نشون میده . تلطیف سختیها و ناگواریها با عکسهای بچه های معصوم و زیبایی های طبیعت آنچنان سخن رو تاثیر گذار کرده که بر هر دلی مینشینه ، حتی بر دلهای سنگ شده ای چون دل حقیر … که مدتهاست به هر دلیلی حتی سری هم به بلاگ نمی زنم . از اونجایی که خودم هم یه روزی معلم بودم ، به خوبی موقعیت محمد آقا رو درک می کنم و از طرفی لذت وصف ناپذیر یاد دادن رو هم می شناسم ،این عشقی که در وجود امثال ایشون هست با هیچ چیز توی دنیا قابل مقایسه نیست . تمام کاری رو که آموزش و پرورش بخواد برای ایشون بکنه ، با یه جمله از نوشته های آزموده عزیز برابری نمیکنه ، همین خسته نباشد نوشته های بالا به دنیایی می ارزه … من از این راه دور به دستان ایشون و هر معلم آزاده و با شرافت که نون عرق جبینش رو می خوره بوسه می زنم و برایش آرزوی سلامتی و شادی دارم .
……………………………………..
سادوا:
جناب آقا جهانگیر عزیز سلام
خوشحالم که با دیگر سایت سادوا را مورد لطف قرار داده و بعد از مدتی نسبتاً طولانی یادداشتی محبت آمیز در آن و در وصف مقام معلم نوشتید. امید که لطف شما همواره شامل حال ما باشد.
ما هم برای شما که در آن سوی دنیا هستید و دل تان پیش ماست صمیمانه ارزوی بهروزی و خوشبختی داریم
ارادتمند شما / آزموده

باسلام ضمن خسته نباشید به آقای آتنی مفرد و آقای ازموده عزیز
خواستم عرض کنم که من نمی توانم با توجه به اینکه عاشق بالاده و دیار دوسرشمار هستم در همچین شرایطی در بالاده زندگی و خدمت کنم ولی فقط یک چیز را میدانم و آن اینست که دروغ در کلاسش نیست نیرنگ جایی ندارد. کسی نیست که به بهانه تقویتی و کلاس خصوصی کم کاری را به بچه ها تزریق کند. شاگردان شما آقای آتنی مفرد همه مرد بار می آیند و مستقل . آنها زندگی را از دریچه ای می بیینند که بچه های ما برای خودشان کور کرده اند. دیوار مدرسه بچه های ما را طوری رنگ آمیزی کرده اند که دیگر بچه های ما حتی مدرسه را برای دیدن دوستانشان هم دوست ندارند در حالی که شما عشق و خدا را هر روز به شاگردان خود نشان می دهید. بچه های ما هر روز با ماشین های مجهز به سر کلاس می روند و معمولاً هر از چند گاهی مرض دلدرد ناشی از مدرسه را می گیرند تا در رختخواب به قول خودشان همه را دور بزنند، در حالی که شاگردان شما در برف و سرما و پای پیاده و با سرماخوردگی و درد عضله به عشق شما حاضر نیستند در رختخوابی بگذرانند که ما به عنوان یک فرد بزرگ، گاهی با عنوان آرزوی دست نیافتنی از آن یاد می کنیم .
فقط میگوییم خدا قوت و بسیار معتقدم که بهشت در این دنیاست و هر چه در بهشت دست یافتنی است در این دنیا نیز یافتنی است.
………………………………
سادوا : سلام همولایتی گرامی زهرا خانم سلام و درود بر شما و قلم شیوای تان
یقیناً زندگی در شهر با زندگی در روستا باید تفاوت هایی داشته باشد که یکی اش همین مدرسه رفتن در هر شرایطی از فصول سال است. برف و باران و یخبندان و گرما و گرد و غبار و دیر امور شهری در این مدرسه جایی ندارد.
همه به یک چیز می اندیشند: آموختن.
سپاس از نگارش متن زیبای شما

احمد دهبندی فرزند کریم گفت

سلام و خسته نباشید .
هر چند برای مرد بزرگی چون معلم بزرگوار بالاده خستگی مفهومی ندارد. شما باغبان گل هایی هستید که سبب شادابی دامنه زیبای شاهدژاند. سعادتمندند دانش آموزانی که مشق بردباری، نجابت، از خودگذشتگی و عشق را در کلاس شما توشه راه آینده می سازند.
…………………………………………
سادوا: سلام جناب دهبندی عزیز٫ در باره مقام معلم و زحمت هایش به ویژه جناب آقای آتنی معلم بزرگوار بالاده هر چه بگوییم کم گفته ایم.

من به شخصه از آقای آتنی و دانش آموزانی که حتی در سرمای سوزان زمستان میایند مدرسه و درس میخوانن تقدیر و تشکر میکنم. باشد که این روند ادامه دار باشد .