موقع میوه دادن سادواست/ با سلام و تبریک سال نو به شما بالادهی های عزیز٫ من در طول سالهای گذشته با خود فکر میکردم که آقای آزموده با چه انگیزه ای در حالی که صدها کیلومتر دورتر از وطنش زندگی می کند، همیشه بیاد وطنش بوده و انجمن فرهنگی راه انداخته و سایت اینترنتی ترتیب داده و به دنبال کارهای فرهنگی برای زادگاه خویش است؟

اکنون جواب سوالم را پیدا کردم و صادقانه می گویم که چرا آقای آزموده این همه برای فرهنگ زادگاه خود بالاده و مازندران تلاش می کند و با این سن و سال خستگی ندارد. این جز عشق به زادگاه و عشق به مردم محل و ارتقای سطح فرهنگی جامعه و احیای سنن و ارزشهای فرهنگی قدیمی چیز دیگری نمیتواند باشد. همین عشق است که تاکنون جواب داده، اما جاده عشق باید دو طرفه باشد نه یکطرفه. اینکه فقط یک نفر یا حداکثر دو سه نفر به فکر فرهنگ و آداب و سنن بالاده و احیای رفاقت های دیرین بین مردم و دور هم نشینی های قدیمی باشند و بقیه نظاره گر باشند، روشی فرهنگی، منطقی و خردورزانه نیست.

ما در سال ۱۳۹۴ وقتی برای روستای خود مَتیکلای بابل، کانال تلگرام راه اندازی کردیم این عشق را لمس و درک کردم. اما وقتی در تلگرام برای روستای خود مسابقه فرهنگی ترتیب دادیم هیچکس نیامد بگوید آقا این پول جوایز از کجا تهیه میشود یا بیا این ۵۰ هزار تومان به نیت اموات من هزینه ی جایزه شما.

این بی مهری در همه جای مازندران برای فرهنگ بومی ما وجود دارد و ما در این زمینه متاسفانه سرآمد همه جهانیم. هر روز ۵۰۰۰ تومان پول پفک و چیپس برای فرزندمان میدهیم اما ۱۰۰۰۰ تومان نمیدیم سالنامه تبری بخریم. برای عزاداری های مذهبی و مجالسی که توی چشم هست فلان مقدار کمک می کنیم، گویا فقط ثواب در خرج کردن برای خوردن در عزاداریهاست و نه خریدن کتاب یا احیای فرهنگ. در این چند ماه که کانال روستایمان را اداره میکنم هر کسی ده ها انتظار از آدم دارد اما دریغ از نوشتن چند خط مطلب که هیچ هزینه ای هم ندارد. تاکنون از جیب خود مایه گذاشتیم و مسابقه فرهنگی ترتیب دادیم و مِن بعد با این انگیزه نمی شود کار کرد. فرهنگ مال همه است نه فقط امثال من و آقای آزموده.

من آقای آزموده را از سالهای دور یعنی سال ۸۰ – ۱۳۷۹ که در دانشگاه خوارزمی کرج دانشجو بودم شناختم. آن سالها ما دانشجویان مازندرانی پایه گذار برپایی برنامه ها و همایشهای فرهنگی مازندران بودیم. آن سالها تعداد دانشجویان مازندرانی حدود ۵۰۰ – ۴۰۰ نفر بود و ما ایشان را نمیشناختیم و ایشان هم کسی از دانشجویان را نمی شناخت اما این همه دانشجو را گرد هم آورد و با پشتیبانی و حمایت همه جانبه اش، ما توانستیم پنج همایش بزرگ در حوزه فرهنگ مازندران را برگزار کنیم و ۱۰ شماره نشریه داروگ چاپ کنیم و حتی از استان مازندران هم مدیر کل ارشاد آن زمان جناب آقای دکتر بزرگ نیا و معاونانش، گروه موسیقی استاد ابوالحشن خوشرو، گروه موسیقی برادران محمدی، گروه صبا، گروه استاد اسحاقی گرجی و شعرای نامی مازندران همچون استاد محمدعلی کاظمی (شروین) و استاد علی حسن نژاد و …. و تیم برنامه ساز صدا و سیمای مازندران را به کرج آوردیم تا برنامه های فرهنگی دانشجویی ما را حمایت کنند و این برنامه ها از تلویزیون استان هم پخش شد و مردم مازندران در جریان کارهای فرزندان دانشجوی خود در شهر و استانی دیگر قرار گرفتند و دانستند که عشق به مازندران، مرز و استان نمی شناسد. هنوز خاطرات زیبای آن سالها در یادم باقی مانده و هنوز دوستی تعداد زیادی از بچه های مازندرانی که الان برای خود شخصیتی علمی و فرهنگی شده اند با آقای آزموده حفظ شده است.

پیام من به مردم بالاده اینست که: شما مردمانی مهمان نواز و فرهنگ دوست هستید، قدر آزموده ها را بدانید. خدا وکیلی کدامتان دو ساعت از وقت و زندگی خودتان می زنید و برای محل خود کار فرهنگی می کنید؟ یا از جیب تان برای فعالیتهای فرهنگی هزینه می کنید؟ اگر هم باشید تعدادتان کم است و شاید به تعداد انگشتان یک دست نرسید. حال تصوّر کنید که یک نفر چطور ۹ سال کار فرهنگی در روستای دور افتاده ای چون بالاده می کند و از کسی هم توقع مالی ندارد!

در این زمانه که شخصی با تجربه و دلسوز، سایتی برای بالاده درست کرده و در آن اخبار محل و کارهای فرهنگی انجام میدهد شما هم کمکش کنید، حمایتش کنید. بخدا قسم ما بابلی ها غبطه ی داشتن آزموده ها را میخوریم. کاش کتابش که کلی برایش وقت و هزینه گذاشته و ضرب المثلهای محلی خودتان و پدران و مادرانتان است را از ایشان می خریدید تا بعنوان عیدی به فرزندان و خواهرزاده ها و برادرزاده هایتان بدهید.

در پایان جسارت برادر کوچکتان را به بزرگواریتان ببخشایید که این متن و درد دل را نوشتم. چون درد من و برادر بزرگوارم آزموده یکیست. من سالهاست که هر روز یا یک روز در میان به سایت سادوا سر میزنم و از طریق این سایت با مردم خوب بالاده و فرهنگشان آشنا شده ام.

انشالله تا تیرماه امسال، برخی دوستان که هنوز دغدغه ی بالاده و کارهای فرهنگی را دارند به خود آمده تا درخت فرهنگی سادوا که به خوبی رشد کرده و موقع میوه دادنش هست، به حیات خویش ادامه دهد.

خاک پای همه ی سادواییها و بالادهییها و روستاه های اطراف

مهندس محسن خانپور

 ۹ فروردین ۱۳۹۵ بابل.

authorنوشته: انجمن فرهنگی سادوا dateتاريخ : ۱۰ فروردین ۱۳۹۵
entry نظرات دیگران در مورد این مطلب

گر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت، دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او!
آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می کند پس خود را گناهکار مبین!
من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد و تنها یکی سپاسش گفت!
من خدایی می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر!
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند از تو برای مهربانیت قدردانی می کنند!
پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش که این روح توست که با مهربانی آرام می گیرد!
خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد؛
پس به راهت ادامه بده.

در رابطه با کتابی که راجع به فرهنگ و اصطلاحات و ضرب المثل های منطقه دوسرشمار نوشته و چاپ شده است، باید عرض کنم بسیار کتاب خوب و جالبی است و من نمونه این کتاب فوق العاده خوب را جایی ندیده ام. دوستانی که پول خرید این کتاب ارزان قیمت را ندارند حداقل از جائی تهیه و یا از کسی امانت گرفته و بخوانند چون واقعا معرکه است.
……………………………….
سادوا: جناب بابائیان عزیز٫ درود. سپاس از لطف شما.
گمان نمی رود قیمت کتاب “پیرون گفته” از پول دو کیلو میوه بیشتر باشد! ضمن اینکه این کتاب تا سالهای درازی در خانواده هر کسی بعنوان بخشی از میراث فرهنگی در حال نابودی و یادگاری برای نسلهای آینده هم خواهد ماند.