پیشکش به «شکوه خاله» های روستاهای ییلاقی مازندران
نقل از وبلاگ وزین بنافت / نوشته: آقای علیخانی/ اخیراً سایت سادوا مطلبی تحت عنوان «به یاد پیر شِکوه، خاله مهربان بالاده در روزگار گذشته» منتشر کرد (که) با خواندن سرگذشت پیر شکوه خاله، یادی از تمامی پیر شِکوه های روستاهای ییلاقی استان مازندران کردم. چون سرگذشت همگی، در بسیاری از موارد شبیه به هم است. به همین دلیل نکاتی را به نثر و نظم در آورده ام. انشاالله که مقبول بیفتد.
سِلام شِکوه خاله! دومبِه تِه جا اون دِنیا خَلِه خارِک جا هَستِه، چون قلبِ گَت و مِهرونی داشتی. تِه و امثال تِه بوردنی، اَما حقیقتا اِما شِه اصالت رِه گوم هاکِردِمی، نَدومبی روستایی هَستِمی یا شهری! ازه وقت حال و هوای روستا اَمه سَر زَندِه، شومبی سَمتِ مَلِه. ازه وقت هم زرق و برق شهری اَمِه چِش رِه گِرنِه و اِمبی شهر وَری. اگِه اجازه هادی اِتّا پیروک خوامبِه تِه جِه گَب بَزنِم و درد دل هاکُنِم، وَلکِه سَوِک بووشِم.
(برگردان به فارسی از سادوا): سلام خاله شکوه! میدانم جایت در آن دنیا خیلی خوبه، چون قلب بزرگ و مهربانی داشتی. تو و امثال تو رفتید اما حقیقتاً ما اصالت خود را گم کردیم، نمیدانیم روستایی هستیم یا شهری! گاهی وقتها حال و هوای روستا به سرمان میزند، سوی روستا میرویم. گاهی وقتها زرق و برق شهری چشم ما را خیره می کند، بسوی شهر می آییم. اگر اجازه بدهید میخواهم کمی با تو حرف بزنم و درد دل کنم، شاید سبک شوم.
تِه بُوردی گََهره بوهِردِه اِنباری Te burdi gahre buherde enbari تو که رفتی، گهواره به انباری رفت.
وِنه جا بِمو نَنوی فرنگی Vene ja bemu nanuye farengi و بجایش ننوی فرنگی آمد
تِه بُوردی وَچون نَکِنّه اَغوز کا Te burdi vachun nakene aghuz ka تو که رفتی کودکان گردوبازی نمی کنند
اِسا رَسم بَیه کِلَش آف کِلِنز کا Esa rasm baye clash of clans ka حالا بازی های رایانه ای (clash of clans) رسم شده
تِه بُوردی سِنجِه کِلاغی تُوم بَیِه Te burdi senje kelaghi tum baye تو که رفتی سنجد تمام شد
چیپس و چیپلت وَچه های شوم بَیِه Chips a Chiplet vache haye shum baye چیپس و چیپلت، شام کودکان شده
تِه بُوردی گُو و گُسفِن بَینِه فِنا Te burdi gu o gesfen bayne fena تو که رفتی گاو گوسفندان از بین رفتند
چون ویلادارون اَمجِه کِنّه دَعوا Chun villa darun amje kenne dava چون ویلاداران با ما دعوا می کنند (که گاو و گوسفند مزاحم زندگی ما در روستا هستند)
تِه بُوردی گونّه پَندیر خیک دِنِه بو Te burdi gunneh pandir khik dene bu تو که رفتی می گویند مشک پنیر بوی بد می دهد
شهری پَندیر سِفره سَر هِداءِ سُو Shahri pandir sefre sar heda su پنیر پاستوریزه شهری زینت بخش سفره شده
تِه بُوردی چُو کِل تِک بَیِه کِناری Te burdi chu kel tek baye kenari تو که رفتی قفل و کلید چوبی هم رفت
ریموت جِه دَر رِه واز کِنّه دیاری Remote je dar re vaz kenneh diari امروزه با ریموت و از فاصله دور در را باز می کنند
تِه بُوردی تَش هاکِردِنِه چُو صِنداق Te burdi tash hakerdeneh chu sendagh تو که رفتی صندوق چوبی قدیمی را آتش زدند
وِنِه جا سَر بِهِشتِـنِه گُو صِنداق Vene ja sar beheshtneh gu sendagh بجایش گاوصندوق گذاشتند
تِه بُوردی رِق بِدانه گِلی خِنِه Te burdi regh bedaneh geli khene تو که رفتی خانه گِلی را خراب کردند
اِسا رَسم بَهییِه آجُری خِنِه Esa rasm bahie ajori khene امروزه خانه های آجری رسم شده است
تِه بُوردی لاستیک کَلوش رِه نَکنِه Te burdi lastic kalush re nakene تو که رفتی کفش کلوش لاستیکی را پا نمی کنند
کاب بِلن کَفش و تَک تَکی پُوشِنِّه Kab belen kafsh o tak taki pushenneh کفش پاشنه بلند و دمپایی می پوشند
تِه بُوردی چَل و کِچّال بُوردِه کِنار Te burdi chal o kechchal burde kenar تو که رفتی چرخ نخ ریسی و کارگاهش هم رفت
رَخت خَرینِّه اِسا از چینی بازار Rakht kharine esa az chini bazaar حالا دیگه مردم از بازار لباس چینی میخرند
تِه بُوردی چُوخا پَشبال دِم بِدانِه Te burdi chukha pashbal dem bedane تو که رفتی گت و شلوار پشمی را کنار گذاشتند
شِلوارِ فاق کِتا شِه تَن دَکِردنِه Shelvare fagh keta she tan dakerdneh مردان شلوار فاق کوتاه بر تن می پوشند
تِه بُوردی چِراغ موشی بَیِه خاموش Te burdi cheragh mooshi baye khamush تو که رفتی چراغ پیه سوز خاموش شده
برق بِمو دِه، لَمپا بَیِه فِراموش Bargh bemu da, lampa baye feramush برق به روستا آمد و لامپا فراموش شده
تِه بُوردی لِه بِدانِه گَت اَغوزدار Te burdi le bedane gat aghuzdar تو که رفتی درخت گردوی کهنسال را انداختند
اَغوز روشا هَم دیگِه بوردِه کِنار Aghuz rusha ham dige burde kenar دیگر چوب بلند گردو زدن هم ور افتاده
تِه بوردی قطع بَهییِه آمِد و شُد Te burdi ghat bahie amed o shod تو که رفتی رفت و آمدهای خانوادگی هم قطع شده
اینستا و وایبر، اِسا بَیِه مُد Insta o viber esa baye mode اکنون اینتستا و وایبر مد شده است.
***
سادوا: وقتی ظهر روز 25 اردیبهشت 1394 از بلندای شاهدژ به سوی دامنه اش سرازیر می شدیم تا به بالاده برگردیم، سه مرد میانسال را بر یال شرقی قله دیدم و به رسم آیین کوهنوردان به سویشان رفتم و خوش و بشی کردم و جویای حالشان شدم و خودم را معرفی کردم. یکی از آنها گفت که «شما را از طریق سایت سادوا میشناسم» و پس از این آشنایی کوتاه، از آنها خداحافظی کردم و رفتم. تا اینکه وقتی نوشته «به یاد پیر شکوه، خاله مهربان بالاده در روزگار گذشته» در سایت سادوا منتشر شد، آقای علیخانی یکی از همان سه مرد شاهدژی یادداشتی گذاشتند و یادآور شدند که «ابیاتی را به یاد شکوه خالههای روستاهای ییلاقی مازندران سرودم» و بخشی از سروده خود را نیز آوردند. وقتی به وبلاگ بنافت سر زدم، همه شعرش را دیدم و شایسته دیدم آن را در سایت سادوا نیز منتشر کنم.
با سپاس از جناب علیخانی گرامی و آرزوی پیروزی و سربلندی برای ایشان و اهالی مهربان دهستان بنافت (واقع در بخش دودانگه ساری).
با احترام/ عین اله آزموده/ مدیر سایت سادوا
با سلام و خدا قوت. خيلي عالي بود واقعا واقعيت زمانه حال و گذشته است. خدا رحمت كند تمام پير شكوه، پير ليلا ،پير شهرنو، پير كبري و تمام مادراني كه هر كدامشان در زمان خودش يك مدير و معمار و مهندس و معلم بودند.
سلام آقای آزموده
از اینکه اخلاق حرفه ای را در وبلاگ نویسی رعایت کرده اید از جنابعالی منمون و متشکرم.
ترجمه فارسی شعر حقیر هم بسیار جالب و جامع بود انصافا حق مطلب را ادا کردید.
بنافت نام روستا نیست، بلکه نام دهستانی از بخش دودانگه است که شامل یازده روستا می باشد.
تا آنجایی بنده اطلاع دارم منطقه دوسرشمار سنوات گذشته جزء بخش دودانگه بود به همین دلیل اشتراکات زیادی بین مردمان خوب و با صفای این دو منطقه وجود دارد. به دلیل آشنایی بیشتر اهالی بالاده و دهستان بنافت و همچنین تبادل و احیای فرهنگ بومی و محلی بنده با افتخار سایت شما را لینک کردم. ارادتمند شما علیخانی
…………………………………….
سادوا: جناب علیخانی گرامی درود
از یادآوری شما در باره دهستان بودن بنافت سپاسگزارم. ویرایش کردم.
بالاده در دو سه دهه گذشته، خاک دودانگه بوده و ما هنوز هم در دشت مازندران که هستیم خود را دودانگه ای معرفی می کنیم. اما جغرافیا مهم نیست. آنچه اهمیت دارد مهربانی و همدلی و ارتباط مردم بنافت و دوسرشمار هست.
سایت سادوا نیز با افتخار وبلاگ وزین بنافت را لینک داده است.
ارادتمند شما. آزموده