واوسر نقاشی است ” سروده ای از امیر حمزه خلیلی واوسری

شعر زیبای ” واوسر نقاشی است ” از جدیدترین سروده های شاعر گرانقدر منطقه دوسرشمار بخش چهاردانگه ساری جناب آقای امیر حمزه خلیلی واوسری است که در وبلاگ شخصی اش  صریر به تاریخ سه شنبه ۱۳۹۰/۰۵/۲۵ منتشر کرده است. لازم به توضیح است که حدود دو دهه پیش روستای واوسر قدیم بر اثر رانش زمین از جمعیت خالی شده و اکنون نیز ویرانه ای بیش از آن بر جای نمانده است و بقول آقای خلیلی : ” روستای واوسر ؛ ققنوسی که در آتش رانش سوخت و از خاکسترش دو ققنوس به نام های  “واوسرنو  ” و ” میرافضل ” سر بلند کردند.”

سایت سادوا ضمن تحسین جناب خلیلی عزیز که هم چنان عشق به زادگاه آباء و اجدادی اش را در دل خویش شعله ور نگه می دارد ، این سروده زیبا را به مردم دوست داشتنی واوسر و همه اهالی فرهنگ دوست منطقه دوسرشمار تقدیم می کند :

 

واوسر نقاشی است

 واوسر ، کثرت در وحدت عشق

واوسر ، وحدت در کثرت معنای کلام

واوسر ، یک واژه است

واوسر ، یک جمله است.

واوسر – باد آب سر

پیر چرکین یقهْ پیراهنِ تاریخ که لب خاموش است

گر که چون غنچه کمی باز شود

قصه قوم کهن ساله ی این منطقه آغاز شود

که چه سان با ادب و فرهنگ هم‌آغوش است

« شاهدژ » می‌داند

قدمت تازگی خاکش را

گرچه عاجز شده ادراکش را

سوی « یک چشمه » اگر با نگه عشق شوی

می‌شناسی که ز اجداد قدیم

اثر از گبری و از وادی خاموشان است

ما از آن نسل گذر کرده ی از آتش ابراهیمیم

آن ” ثلاثی” که نکو بودن آن نیکویی است

واوسر آن روزیست

بیرق دانش این منطقه « شهر آشوب » است

که اگر گفتن و اندیشه مردم خوب است

واوسر آب زلالی است که در « جیک چشمه »

 از دل سنگ برون می‌آید

نسل در نسل فقط می‌جوشد

صفحه در صفحه تاریخ معاصر جاریست

ده کبوتر که همه خوینند

ده شهیدند که بر تارک ما پروینند

واوسر امروزیست

واوسر، واوسر است

مثل مهتاب شبی دم کرده

مثل فانوس برای دل ره گم کرده

مثل یک چشمه که یک تشنه پی‌اش می‌گردد

در دلم می‌تابد

در دلم می‌جوشد

دیر سالیست که این واژه رفیقم شده است

پیش از آنی که مرا نام نهند

زینت متن شناسنامه یک ایل و تبار

واوسر چیست؟ کجاست؟

گنج پنهان شده در جای خراب‌آباد است

« وای » آن باد صباست

واوسر قطعه جا مانده فردوس برین بر خاک است

واوسر مثل دل کودک معصوم پاک است

چشمه‌هایش جوشان

جنگلش زلف زمین در باد است

دامن و دامنه‌اش مزرعه سبزگون

آسمانش آبی

و زمین سبز و دمن رنگارنگ

صخره‌هایش همه پوشیده ز برف

مِه چون دود اجاق، اما سرد

ظهر مرداد نوازش دارد

گوسفندان پی یک لقمه علف

دشت را می‌پویند

خاصه هنگام غروب

نی چوپانانش مثنوی می‌خواند

موسیقی نیست، ولی شیرین است

ضرب آهنگ صدای سگ گله در باد

زوزه گرگ و شغال

وزوز بال مگس

خش ‌خش برگ درخت

چک‌چک قطره باران بر سنگ

بدبد بدبده ها

قم‌قم خیل کبوترهایش

سوتک ساقه گندم‌هایش

خس‌خس خسته‌ترین کودک بازیگوشش

نم‌نم بارانش

رقص آتش به گلوگاه تنور

شُر شُر حنجره  ” میر افضل “

” گندی یو ” ؛ گنج آبش

بوی بابونه و نعنا در باغ

نوجوانان صنوبر قدش

پیر مردان پر از تجربه اش

” چارقد ” بر سرها

رنگ بز های عروسی هایش

رقص – نه ؛ می بخشید! حرکات موزون -

باد و گل های شقایق در دشت

بوته و جنگل و سنگ

مزرعه ؛ مرتع ؛ کویر

تپه و دامنه و قله و چشم اندازش

واوسر یک غزل است

واوسر نقاشی است.

authorنوشته: انجمن فرهنگی سادوا dateتاريخ : ۱ شهریور ۱۳۹۰
entry نظرات دیگران در مورد این مطلب

بسیار عالی بود از شاعر منطقه جناب آقای حمزه بخاطره فریاد خاموش واوسر و چشم انتظار مردمانی که روزی برگردند و اجاقها را با هیزم روشن نمایند و صدای بانگ خروسان و اذان اوقات عشق ورزی را در دل خاک پاک واوسر به صدا در آورند. به امید آنروز و از آزموده بخاطر خبر رسانی از آن لنگه بلند و چشمه ی زیبای سادوا متشکرم
………………………………………………
سادوا / از محبت شما ممنونیم

از خواندن این شعر خیلی لذت بردم
کاش آقای خلیلی در وصف دو سرشمار هم شعری بسرایند

بسیار زیبا بود .

با سلام و عرض ارادت
بسیار زیبا و دلنشین بودانشاءالله همیشه سالم و سرشار از عشق و احساس باشید با آرزوی سلامتی و بهروزی