۵ . سرکار خانم سیده ربابه ساداتی ، شاعر ۲۸/۱/۱۳۹۰

خانم سیده ربابه ساداتی بالادهی فرزند حاج میراصغر ساداتی ( فرزند مرحوم میرمراد ساداتی ) و زینب خاتون ساداتی ( فرزند حاج میر محمد ساداتی بالادهی) در چهارم اردیبهشت ۱۳۶۲ متولد شد . مقطع ابتدایی و راهنمایی را در روستای سمسکنده ساری ( بخاطر سکونت خانواده در این روستا ) و دوره دبیرستان را در رشته حسابداری و در دبیرستان بعثت ساری به پایان رسانید و در سال ۱۳۸۹ با جناب آقای مرتضی سادات خلردی ازدواج کردند.

طبع شاعری خانم ساداتی از سال ۱۳۷۷ و دوران نوجوانی در وی بروز کرده و به شعر گفتن روی آورد . سرودن اشعار به شیوه نیما یوشیج شاعر بزرگ مازندران و ایران ( شعر نو ) و نیز شعر سپید را به عنوان سبک شعری خود برگزیده و اشعار زیادی نیز سروده اند ، تا جایی که در طی چند سال گذشته در بسیاری از محافل شعری در استان مازندران و ایران حضور یافته و سروده های لطیف خود را به دوست داران شعر عرضه داشتند . در کنار سرودن شعر ، به داستان نویسی کوتاه در زمینه های مختلف نیز کار کرده و در بسیاری از انجمن های ادبی که از طرف اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ساری و هم چنین انجمن های ادبی خصوصی بر پا می شود ، شرکت می کنند.

توجه به موضوعات اجتماعی و انسانی همواره محور اصلی سروده های خانم ساداتی است و اشعار نیز زیادی با این مضامین سروده است . ایشان تاکنون در جشنواره های مختلف شرکت کرده اند :

- کسب مقام سوم در جشنواره روجین در قائم شهر مازندران – سال ۱۳۸۷٫

- کسب مقام دوم در جشنواره شعر اشک انار ( جشنواره شعر دفاع مقدس )  - سال ۱۳۸۸ -

- دعوت به کنگره شعر دفاع مقدس در شیراز – سال ۱۳۸۸٫

-  کسب مقام اول در جشنواره شعر اشک انار (در بخش شعر مقاومت و حماسه) – سال ۱۳۸۹  .

-  کسب رتبه دوم در جشنواره شعر خیمه های سوخته ( شعر عاشورایی ) – سال ۱۳۸۹  –  ( خبر سادوا در این زمینه در تاریخ )

- تقدیر در نوزدهمین کنگره شعر دفاع مقدس در یزد – سال ۱۳۸۹ .

-  نفر انتخابی به عنوان بانوی شاعر برتر استان مازندران در  ۱۳۸۹ .

هم چنین تعدادی از سروده های خانم ساداتی در کتاب های اشک انار ۳ ، اشک انار ۴ و خیمه های سوخته ۲ به چاپ رسیده است و تعدادی از اشعار ایشان نیز در وبلاگ شخصی ایشان « رویای سوخته اما … » منتشر شده است .

انجمن فرهنگی سادوای بالاده امیدوار است که جوانانی چون خانم ساداتی که پرچمدار شعر بانوان در محافل ادبی استان مازندران و کشور شده اند روزی در جایگاهی بسیار بالاتر و در اوج قله های ادبی کشور قرار بگیرند و صد البته اگر در وصف زادگاه آباء و اجدادی خود و موضوعات فراوان اجتماعی آن نیز اشعاری بسرایند بسیار خوشحالتر خواهیم شد . ضمن تبریک به سرکار خانم ساداتی و خانواده محترم ایشان و عموم مردم فرهنگ دوست بالاده ، شما را به خواندن تعدادی از اشعار ایشان دعوت می کنیم :

۱ ———————————————-

صدای بلندم

به شما نمی رسد

وقتی که گوش های توی کوچه

افتاده ، هنوز هم گریه

می شنوند

برای عریانیت

تنهایی ام جنگل تنت می شود

جنگ …

آغوش مرده من است

که هنوز پوکه های تنم

توی مرزها درد می کشد

درد ، درد

آنقدر که هر روز زنی

مرا به هم آغوشی خود می برد

زنی که توی زنبیل

خاطراتش ، مرا از مرزها بیدار می کند

۲  ——————————–

حلالم کن

تا وقتی که زبان کوفه دراز است هنوز

آنقدر …

که حتی کودکان قانا سیر نیستند

و لقمه های ترس بالا می برند

بچه های غزه …

آقا حلالم کن

اگر هنوز چاقوی ابراهیم

در دست های توست

و سر این سفره

به چاه های تو رسیده

ما صبر می کنیم

اما گوشهای مان صدای سیلی زنی را جیغ می کشد

جیغ می کشد کودکی

که می خواهد پرده از گوش های دنیا بردارد .

گوش کن !

دنیا از غربت این چاه پر است آقا .

آقا … !

گره از روسری این کوفیان بردار

۳ —————————————————————

 

تو که در تنهایی هایم

راه می روی

قبول کن چتر بی پناهیم

زیر باران مهربانیت

گم شده .

۴ ——————————————————–

در را که باز می کنم

مادر متولد می شد

روی دستهای پدر …

اما این بار فرق می کند

پاییز دست به عصا

توی حیاط  ما راه می رفت

درست وقتی که کودکیم در جیب های پدر گم شد

مادر گریه می کرد

و پای تمام رودخانه ها به زندگی مان باز شد

وقتی چادر گلی اش به زمین می افتد

دست ها به رقص می آیند

و من دست به گریبان پنجره …

سمت آوارگی مادر …

سمت خماری پدر …

اصلا” همین جا پنجره را می بندم !

پاییز توی حیاط خفه می شود

دلم زیر برگ ها …

authorنوشته: انجمن فرهنگی سادوا dateتاريخ : ۴ تیر ۱۳۹۰