پیرزنا و چله‌شو/ سروده ای از عین اله آزموده / با فرا رسیدن پایان پاییز و آغاز زمستان و فصل سرما، مردم جاهای گوناگون ایران و استان مازندران و از جمله روستای بالاده خود را برای شب نشینی و دوررهمی و شب چره و خواندن آوازهای بومی و نواختن لَـلِه وا آماده می کنند تا این آئین کهن ایرانی را به بجا آورند و طلوع خورشید زیبای اول دی را به تماشا بنشینند. در این میان اما پیرمردان و پیرزنانی هستند که به هر دلیل در تنهایی خود جزو فراموش شدگان روزگارند. این شعر را تقدیم می کنم به همه مادربزرگ های مازندران که در شب چله تنها هستند.

پیرزنا و چله‌شو

دَره پِه راه دَکـِتِه (از گودی دره راه افتاده …)
دَمِه و تورنِر و نِزب (باران شلاقی و بوران و مه)
مَلِه رِه کـَش بَزوهِه؛ (و روستا را در آغوش گرفته)
مَلِه‌ءِ بِچاءِ تَن (تن سرد روستا)
تاریک ِ دراز ِ شو،(در تاریکی شب دراز چله)
گرم ِ خو بوردِه اِسا (به خواب عمیقی فرو رفته)

نِزب دِلِه گام بَویئِه (در میان مه گم شده است …)
موذی‌دار ِ اِسپِه دی، چَچیء کِل‌پیش (دود سفید هیزم نیم سوخته ی درخت موزی در کنار اجاق)
که لوجِم جِه بوردِه بوم ِ سَر (که از راه دودکش تا پشت بام رفته است)
وِه دیار نیئِه اِسا، (و اکنون در مه پیدا نیست)

پیرزنا، بامشی وِنِه وَر، (پیرزن، گربه در کنارش)
پشت‌ِ زیک دُوری دِلِه ( پِشتِ زیک درون بشقاب / نوعی حلوای کنجدی)
دِ تا بِپلاستِه اِنار ئِم وِنِه وَر (و دو تا انار پلاسیده در کنارش)
بِهشتِه کارسیء سَر(روی کرسی گذاشته )
مِرسی کتری کِلِه وَر (کتری مسی کنار اجاق)
کارسی‌بِن پِشِه گونِه خاشِه پَلی: (پیرزن زیر کرسی گویی هذیان می گوید:)

«اَی بِموهِه چِله و وارش و وَرف، دراز ِ شو (دوباره چله و باران و برف و شب دراز رسیده است)
مِن و بامشی تِناری (من و گربه در تنهایی خود)
تاریک ِ خانِهْ دِلِه، (درون خانه تاریک)
چِش نَشونِه خو اِسا… (چشم مان به خواب نمی رود اکنون)
سَردی سِرمایی دِلِه (درون سرمای سوزان)
وِندِه چِش بَـتکونِم و کـَلتالی هاکنِم (باید چشم براه و منتظر باشم)
پَرپتو بَزنِه مِن کِشیت ِ چِش (و چشم گریانم بی تابی کند)
کِه وُونه باهار بیئِه» (کی بهار از راه میرسد)

عین‌اله آزموده
روستای بالاده، چهاردانگه ساری
۲۹ آذر ۱۳۹۷

authorنوشته: انجمن فرهنگی سادوا dateتاريخ : ۲۹ آذر ۱۳۹۷
entry نظرات دیگران در مورد این مطلب
اکبر امامی نوه مرحوم میرتراب گفت

با سلام خدمت آقای آزموده عزیز دست مریزاد،خیلی عالی بود

متن، خیال انگیزی بسیار خوبی داشت لکن از جان بر آمد که بر جان نشست. فارق از ضعف های شعر (نثر) شاملویی، ضمنا عَلی کُل حالِ کثیراً سپاس٫این هم قابل تحسین است جناب آقای آزموده.
خداوند متعال مرحومه محمودی را به علو درجات برساند