چند نکته در باره ساخت و افتتاح مجتمع فرهنگی اهالی چهاردانگه مقیم ساری / نقل از سایت چهاردانگه نیوز / مجتمع فرهنگی اهالی چهاردانگه مقیم ساری به مبلغ نیم میلیارد تومان که قرار است به عنوان حسینیه و انجام مراسم عزاداری، جشن‌های مذهبی، قرائت قرآن، ایجاد کتابخانه، احداث پایگاه مقاومت بسیج و ایجاد کانون فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد، در ساری ساخته و گشایش یافته است. نیت و همت سازندگان چنین مجتمعی را می ستایم و نفس عمل مطرح شدن و دور هم بودن اهالی چهاردانگه در شهر مهاجرپذیری چون ساری به عنوان مرکز شهرستان و استان قابل تقدیر است. پس از این اهالی چهاردانگه نیز می توانند سری میان سرها در ساری بلند کرده و خود را بیابند. ( لینک خبر مربوطه )

بنده بعنوان یک چهاردانگه ای و فعال در عرصه فرهنگی، لازم می دانم چند نکته را در رابطه با ساخت این مجتمع مطرح کنم. شاید تعریفی که بنده از مقوله فرهنگ و مسجد دارم با تعریفی که همولایتی های گرامی بنده در این مجتمع دارند کاملاً متفاوت باشد ولی همه ما در یک مقوله بنام « هویت فرهنگی چهاردانگه » اشتراک نظر داریم. متاسفانه خیلی از افراد، فرهنگ را با فعالیت های مذهبی اشتباه می گیرند و تصور می کنند کار فرهنگی یعنی برگزاری مراسم و فعالیت های مذهبی. در حالیکه در تعریف فرهنگ به گستره بسیار وسیعی از رفتارهای دینی، سنت، زبان، ضرب المثل، آداب و رسوم، بازی ها، خوراک، لباس، صنایع دستی، معماری، روش های زندگی کشاورزی و دامداری و … اشاره می شود که حاصل همه اینها، فرهنگ یک قوم و ملت را شکل می دهد و پرداختن و تاکید به یکی از این مقوله ها یعنی نادیده گرفتن و فراموشی و مرگ تدریجی دیگر موارد. مسجد از صدر اسلام تاکنون جایگاه و کارکردی فراتر از انجام فعالیت های مذهبی داشته و در فضای امروزین نیز باید فرصتی برای جذب جوانان و ارائه فعالیت های فرهنگی مدرن را داشته باشد و این هیچ منافاتی با ماهیت مسجد به عنوان پایگاه عبادت و خاستگاه دین ندارد. لذا با تعریفی که از فرهنگ بدست می آید لازم است چند نکته را در باره ساخت و راه اندازی مجتمع فرهنگی اهالی چهاردانگه مقیم ساری بیان کنم:

۱ . روز به روز از جمعیت بومی بخش چهاردانگه بدلیل سختی زندگی، مشکلات معیشتی، نداشتن زیرساخت های اقتصادی و فرهنگی و … خالی تر می شود و مردم این بخش، زندگی در شهرها را بر زندگی در روستا و تحمل سختی های خاص آن ترجیح می دهند و این معظل سال هاست گریبان بخش چهاردانگه را گرفته. جمعیت مهاجر بخش چهاردانگه در شهرهای سمنان، ساری، نکا و بهشهر و روستاهای تابعه پراکنده هستند و جمعیت ۴۰۰۰۰ نفری ساکن در ساری نسبت به دیگر جاها از تراکم بیشتری برخوردار است و متاسفانه این جمعیت، حالت پراکنده در سطح شهر و روستاهای اطراف ساری داشته و از یکدیگر شناخت و ارتباطی ندارند مگر اینکه متعلق به یک روستا باشند. به نظرم حتی ساخت چنین مکانی هم نمی تواند این جمعیت انبوه و پراکنده را از گوشه و کنار ساری در یک مکان بنام مجتمع اهالی چهاردانگه جمع کند. حال شاید حداکثر ظرفیت این مجتمع ۱۰۰۰ نفر باشد که آنها هم احتمالاً از اهالی روستاهای موسیسن این مجتمع خواهند بود.

۲ . گسست فرهنگی در بین اهالی چهاردانگه که مهاجرت کرده اند، شدیداً به چشم می خورد و روز به روز فاصله بین هویت فرهنگی و قومی پدران مهاجر پرورش یافته در فرهنگ روستایی چهاردانگه و فرزندان بزرگ شده در فرهنگ شهری بیشتر می شود، زبان تبری مردم ما با لهجه خاص کوهستانی اش در شهر به فارسی تبدیل می شود، رفتار و آداب و رسوم محلی از یادمان می رود و خود را شهری قلمداد می کنیم، فرزندان امروز، فرهنگ پدران خود را به چشم حقارت نگاه می کنند و پدران نیز نگران استحاله فرزندان شان در آداب شهری و شهرنشینی و گسیختگی از فرهنگ روستا. ساخت چنین مجتمعی شاید بتواند ارتباط چهره به چهره تعدادی معدود افراد این دو نسل را در مراسم مذهبی مثل محرم و یا جشن های مذهبی به طور موقتی برقرار کند. حال آیا می تواند در زمینه هویت فرهنگی هم این ارتباط را برقرار کند؟ به نظر من اهداف ساخت این مجتمع که قرار است بر مسایل و آموزش های مذهبی متمرکز شود، ذاتاً چنین هدفی را نمی تواند دنبال کند.

۳ . اکنون کمترین خبری از چهاردانگه در خبرگزاری های استان مازندران منتشر می شود و سرزمین زیبای چهاردانگه در زیر زباله های شهری ساری کمر خم کرده است، فعالیت های صنعتی و اقتصادی کلان جز یکی دو طرح در حال ساخت در کیاسر، چیز دیگری در این بخش وسیع بچشم نمی خورد و مشکلات اقتصادی فراوانی وجود دارد و …  آیا این مجتمع می تواند در اینگونه مسائل هم ورود کرده و به پیگیری و رفع این مشکلات کمک کند؟

۴ . بخش چهاردانگه بدلایل برشمرده در بالا، به منطقه ای خالی از سکنه با هزاران مشکل تبدیل شده است. مردم بومی هم حق دارند و هم دوست دارند از این گونه امکانات استفاده کنند. پس لازمه حضور در این گونه مجتمع ها و بهره مندی از چنین امکاناتی، مهاجرت است. آیا ایجاد چنین مجتمع هایی آن هم در ساری باعث ترغیب ۲۰۰۰۰ نفر جمعیت باقیمانده بومی چهاردانگه به شهرها نمی شود؟

۵ . بخش چهاردانگه از داشتن زیر ساخت های اقتصادی، کشاورزی و دامپروری محروم است. آیا نمی توان به خیرین گرامی پیشنهاد ساخت چند کارگاه کوچک تولیدی صنایع دستی، ایجاد چند جالیز، باغ و … را در بخش چهاردانگه داد تا ضمن احیای هنر بومی از یاد رفته و کشاورزی و …، جوانان بیکار نیز ترغیب به بازگشت به روستا شده و دارای شغل شوند؟

۶ . اکثریت روستاهای بخش چهاردانگه از داشتن یک کتابخانه و یا مجتمع کوچک فرهنگی محروم هستند. آیا نمی توان با مبلغ ۵۰۰ میلیون تومان و کمک های مردمی و دولتی در هر یک از این روستاها یک کتابخانه کوچک و مدرن با امکانات روز دایر کرده تا انگیزه ای برای زندگی و ماندن مردم بومی در این بخش باشد؟

۷ . خوشبختانه در نظام مقدس اسلامی ایران، به اندازه کافی حسینیه و مسجد ساخته شده و علمای جلیل القدر و روحانیت به مقوله دین و مسلمانی توجه کافی دارند و از این بابت جای نگرانی نیست. چرا ما نباید به دیگر مقوله های فرهنگی مثل ساخت کتابخانه و مجتمع های فرهنگی و ورزشی، خانه بهداشت، ترویج صنعت طبیعت گردی و کوهنوردی و …  در بخش چهاردانگه توجه کنیم؟

۸ . بخش چهاردانگه با دارا بودن نهادهای فرهنگی دولتی مستقر در کیاسر، از نداشتن امکانات فرهنگی شدیداً رنج می برد. آیا این مجتمع می تواند نقش رابطی را برای پیگیری و تقسیم امکانات فرهنگی در سطح روستاهای این بخش بر عهده گرفته و مکانی برای اتاق فکر فرهنگی شود؟

۹ . بخش چهاردانگه با داشتن نخبگان علمی و فرهنگی، شعرا و نویسندگان، هنرمندان و فرهنگ دوستان فراوان متاسفانه از داشتن تشکیلات و مکانی که این افراد را گرد هم جمع کرده و برای این بخش تصمیم گیری های فرهنگی کنند، محروم است. آیا این مجتمع می تواند عاملی برای گردهمایی و تشریک مساعی و تعامل بین افراد فعال در عرصه فرهنگی بخش چهاردانگه گردد؟

۱۰ . مشارکت اهالی چهاردانگه در این مجتمع مستلزم شناخت و ارتباط  مسئولان این مکان با بزرگان و نخبگان و اهالی روستاهای بخش که در ساری ساکن هستند، می باشد. به عنوان مثال از اهالی بخش دوسرشمار تاکنون کسی چیزی دراین باره نمی داند ( یا حداقل ما متولیان فرهنگی ۶ روستای بالاده، پایین ده، تیله بن، قلعه، میرافضل و واوسرنو منطقه دوسرشمار چهاردانگه از آن بیخبریم ). آیا مسئولان مجتمع برنامه ای برای ارتباط با نهادهای فرهنگی مردمی روستاهای این بخش را در دستور کار خود دارند؟ اگر چنین است ما پیشاپیش اعلام آمادگی می کنیم.

پیرامون کارکردهای پیدا و پنهان این مجتمع می توان بیشتر از این قلم فرسایی کرد و به نظر بنده، مسئولان این مجتمع که خوشبختانه دستی هم در مدیریت و پست های کلیدی شهر ساری دارند، در کنار ساخت این بنا می باید به گستره فرهنگی چهاردانگه توجه ویژه ای داشته و بسترهایی برای فعالیت فرهنگ دوستان و دیگر فعالیت های فرهنگی نیز در نظر بگیرند و برآیند این فعالیت ها در سطح روستاهای بخش چهاردانگه به چشم آید و پس از این بجای ایجاد چنین مکان هایی در شهرها، آن را در روستاها بسازیم و بیشتر از مردم مهاجر، به فکر مردم بومی این بخش باشیم، زیرا مردم مهاجر در هر محله ای از ساری ساکن شوند، حسینیه و مسجدی در نزدیکی شان وجود دارد و پس از چند سال خود را جزیی از اهالی همان محله می دانند.

بنده عمیقاً معتقدم این مردم بومی چهاردانگه هستند که با تحمل سختی های زندگی و محرومیت رفاهی و شرایط سخت آب و هوایی و با حضور خود در روستا، نگاهبان فرهنگ ما هستند و ما تحصیلکرده ها و مدیران و کارشناسان شهرنشین، باید با ایجاد زیر ساخت های اقتصادی و فرهنگی و رفاهی به آنان در حفظ و نگهداری فرهنگ اصیل بومی کمک کنیم. مطمئن باشید هر فردی که از روستاهای چهاردانگه به شهر مهاجرت می کند، گوشه ای از فرهنگ ما را هم با خود به شهر می آورد که چند روز دیگر بر روی طاقچه عادت و زندگی شهری از خاطره های فرهنگی ما پاک می شود؛ آن روز دیگر ساخت ده ها مجتمع فرهنگی در ساری و تلاش صدها کارشناس و خبره فرهنگی هم نمی تواند هویت فرهنگی چهاردانگه را به آن برگرداند.

با احترام/ عین اله آزموده

مدیر انجمن فرهنگی سادوای روستای بالاده / منطقه دوسرشمار / بخش چهاردانگه ساری

نقل از سایت چهاردانگه نیوز

authorنوشته: انجمن فرهنگی سادوا dateتاريخ : ۲۶ دی ۱۳۹۰
entry نظرات دیگران در مورد این مطلب
ساداتی تیله بنی گفت

آقای آزموده سلام. چون خودم در این مراسم بوده و در جریان کم و کیف کار زحمتکشان این مجتمع فرهنگی امام رضا (ع) بوده و هستم و هم چنین انتقادها از نحوه ی افتتاح و جوابها برای سوالات شما مطالب زیادی دارم. لهذا بنا به عللی فعلاً از پاسخ گویی خود داری می نمایم و فقط می گویم کاری خوب شروع شده است
……………………….
سادوا: جناب ساداتی سلام. بنده نیز دغدغه های فرهنگی بخش چهاردانگه را بیان کردم و واقعاً این سوالاتی که مطرح کردم نیازمند پاسخگویی از سوی مسئولان این مجتمع است. اگر می خواهیم فعالیت فرهنگی بنام چهاردانگه بکنیم باید اصل چهاردانگه را دریابیم. پس لازم است افکار عمومی چهاردانگه را در جریان بگذاریم و آنها را قانع کنیم.

مصطفی محمدی واوسری گفت

سلام. سخن بسیار نغز و بجایی است و بسیار جای تامل دارد. فکر می کنم می شود که به جای خرج کردن این اعتبار در شهر، اعتبار بسیار کمتر در هر مورد و بیشتر در کل، صرف ماندن روستاییان در روستا کرد. زیرا سطح توقعات روستاییان بسیار کمتر از بسیاری از شهر نشینان است.
ضررهای مهاجرت نکردن روستاییان به شهر و افزایش جمعیت شهرنشین و کاهش جمعیت روستاییان بر همگان روشن است، اما مسئولان مملکتی توجه مورد نیاز را ندارند. چرایی این موضوع برایم روشن نیست!
۱- مدتهاست به این فکر می کنم که چطور می شود با در نظر گرفتن تعصبات بجا و نابجای مردم این موضوع را در فرهنگ عامه نهادینه کرد:
مسجد مکان بسیار مقدس و جایگاه عبادت است و وجود آن در هر روستایی پسندیده است اما وفتی که مردم به تاسیسات دیگری بسیار بیشتر محتاجند چرا آن مساجد مجلل و شیک و پرهزینه؟
وقتی که هنوز نیازهای حیاتی و سطح یک مردم برآورده نشده چرا پرداختن به نیازهای سطوح بالاتر؟ جالب اینکه این مساجد با سرمایه ی همان روستاییان ساخته می شود!!
آیا نمی شود مسجدی با بنای ساده تر ساخت تا نام و بنا به هم بیایند و با پول اضافی به دیگر نیازهای مردم رسیدگی کرد؟
۲- هر زمان که صحبت از کارهای فرهنگی می شود مسئولین تنها برگزاری چند مراسم تکراری و خسته کننده یا برگزاری مسابقات ورزشی و … به فکرشان می آید. چرا؟
هر ساله هزینه ی هنگفتی صرف مراسم یادواره شهدا می شود اما آیا یاد شهدا فقط و فقط با برگزاری این مراسم نمادین زنده می شود؟
……………………………
سادوا: جناب آقای محمدی عزیز٫ سلام. امیدوارم دیگر دوستان خواننده هم نظرشان را بنویسند تا همه از دیدگاه هم مطلع شویم.

سلام خدمت آقای آزموده.
من هم با شما موافقم که مسجد باید جایگاهی فراتر از مکانی صرفاً برای کارهای مذهبی باشد و همینطور باید این را در نظر داشت که مذهب بخشی از فرهنگ است و نه همه ی آن. این مجتمع زمانی می تواند مثمرثمر باشد که مکانی باشد برای تبادل نظرات برای رفع محرومیت زدایی از چهاردانگه و محلی برای اشاعه فرهنگ رو به افول منطقه چهاردانگه.
با تشکر از متن بسیار زیبای شما.

برای ما مردم چهاردانگه باید گریست که روز به روز روستاهامون خالی تر می شه و اون وقت بزرگامون در ساری چنین مجتمع های بزرگی می سازن. اونا هر وقت هوای دشت مازندران و شهر ساری با مجازشان سازگار نباشه یاد ییلاق و مردمش می افتن و تازه هوار سر میدن که جاده چنین و چنان است و امکانات نیست وقتی هم به شهر می رن مردم بومی را فراموش می کنن.
نویسنده خیلی خوب و آگاهانه لایه های پنهان فرهنگی چهاردانگه رو موشکافی کرده. کاش یه نفر از مسئولان مجتمع امام رضا (ع) دو خط جوابیه می نوشت و ما رو آگاه تر می کرد. آیا واقعاً می تونید در حسینیه کار فرهنگی بکنین یا کار مذهبی رو فرهنگی می دونید؟ آیا بسیج متولی نداره که ما باید برایش با پول مردم پایگاه بسازیم؟
………………………
سادوا : جناب سید جلال عزیز . ما که بس گریه کردیم اشک چشمانمان سوخت.

جناب آقای آزموده سلام
مطالبی را که در این پست درج کرده اید واقعیتی است که هر کس نمی تواند آنها را به زبان بیاورد. بنده هم با کل صحبت های شما در رابطه با حوزه فرهنگ بومی محلی موافقم از این رو چند مطلب را خدمت شما عرض می کنم :
۱ – آیا بهتر نبود مجتمع به این بزرگی را کوچکتر و در همه شهرهایی که اهالی زیادی از چهاردانگه ساکن هستند با هزینه کمتر دایر کرد؟
۲ – آیا با نیم میلیارد تومان نمی توان در همه روستاهای چهاردانگه که از ابتدایی ترین امکانات مثل درمانگاه محرومند هزینه کرد؟
۳ – هیچ می دانید بعد از نسل مادران ما نسل بعد از آنها از پخت نان تنوری و حلوا ( زرد حلوا و سیو حلوا ) به خاطراینکه فرهنگ بومی محلی ما در حال فراموشی است عاجزند؟
۴ – آیا بعد از نسل پدران ما هر یک از ما می توانیم یک گوسفند و یا حتی یک مرغ را برای قربانی یا تفریح ذبح کرده و پوست بکنیم؟ من نمی توانم شما را الله اعلم.
بله شما درست می گویید ما نباید اصالت و زبان محلی خود و آیین های محلی خود را به فراموشی بسپاریم و در این مجتمع ها به کارهای فرهنگی بپردازیم وآیین های بومی محلی مان را به نسل های آینده مان به یادگار بگذاریم. با تشکر
………………………………………….
سادوا: جناب آقای نظری عزیز٫ مطالب شما هم متین است و هم واقعیت. هر مسلمانی حق دارد برادر مسلمان خود را و یا جامعه اسلامی خود را با رعایت اصول اخلاقی و حرمت ها نقد کند. راستش من (آزموده) هم گوسفند سر بریدم و هم پوست کندم. البته این مربوط به دوران جوانی بود که ناچار بودم برای حرام نشدن گوسفند آن را ذبح کنم. اما الان دیگر طاقت دیدن سربریدن یک مرغ را ندارم چه برسد به اینکه خودم بخواهم سر ببرم.

مصطفی محمدی واوسری گفت

وارد شدن در هر موضوعی که به نوعی مرتبط با مذهب، و قصد انتقاد به زیاده روی ها باشد، شجاعتی می خواهد مثال زدنی! چرا؟ چون بیشتر مسئولان و مردم ما متعصب شده اند نه متفکر! که همه ی تقصیر هم بر گردن آنان نیست. مردم را متعصب بار آورده اند تا به اهداف خود برسند.
تا می گویی چرا چنان است ؟ آنچنان چهره ها تغییر می کند که از خیر بقیه مطلب می گذرید! تا وقتی این تعصب کورکورانه ی ظاهری به مذهب، جای خود را به تفکر ندهد نمی توان به راحتی این مسائل را نقد کرد.
……………………………………….
سادوا: جناب محمدی عزیز٫ یقیناً وارد شدن در موضوعات مذهبی تا جایی که فهم ما دست دهد وظیفه هر مسلمانی است و قصد من از این نقد به مجتمع چهاردانگ های ها، نه نقد مذهب بلکه نادیده گرفتن گستره عملی و کارآمد مذهب به عنوان یک پارامتر شاخص و تعیین کننده در روابط اجتماعی و فرهنگی و هدایت انسان به سوی کمال است و اینکه ما از همه ظرفیت های فرهنگی و انسانی و الهی مذهب و مسجد استفاده نمی کنیم و بعضی چیزهای مذهب را بیشتر تقویت می کنیم، مشکلی است که از قدیم وجود داشته. حال مقصر هر کسی هست به ضرر مذهب والای تشیع تمام می شود.

این مسئولان چهاردانگه ای که هر کدام در ساری پست و مقام دارن چرا بفکر مردم بیچاره کوه نشین چهاردانگه نسیتن و در ساری چنین مجتمع بزرگی را برای نماز خواندن و عزاداری و کارهای مذهبی بنا می کنن؟ نمی شد لطف می کردن و این مجتمع را مثلن در کیاسر می ساختن؟ حتما باید خبرگزاری ها بیاین و از خیرین تمجید کنن و عکس بگیرن تا مقبول درگاه خداوند واقع بشه؟
بخدا من که شاخ در آوردم از این کارهای محیرالعقول مسئولان و بزرگان چهاردانگه ای.
آخه هیچ کی نیست به اینا بگه یه نگاهی هم به روستاهاتون بندازین که مردم بخاطر یک فشارخون ساده تلف می شن؟ برای پرداخت یک قبض برق باید به کیاسر برن؟ جاده هاشونو ببینین که یا گرد و خاکیه یا برفی و باتلاقی؟
آخه چرا این همه پول رو توی ساری که از همه جور امکانات برخورداره خرج می کنین که ساری آبادتر بشه؟
………………………………….
سادوا: امیدواریم با همت همین مسئولان، چهاردانگه هم آبادتر بشود