صعود گروه کوهنوردی سادوا به قله شیت بالاده
ساعت 9 به روستای آغوزگاله رسیدم. گروه کوهنوردی تهران که شب قبل را در روستای بالاده گذرانده بودند نیز به ما پیوستند. با صرف صبحانه مسیرمان را در جنگلی زیبا با مناظری چشمنواز در آبی آسمان با لکه ابرهایی نمایان و منتهی به کوهها از میان انواع درختان موزی ،کچپ و … کوچه باغی خاطره انگیز همانند تابلوی نقاشی که در عالم خیال واقع میشد ادامه دادیم. آقای علیرضا قاسم پور مدیر گروه کوهنوردی سادوا توصیه های لازم را در مسیر متذکر می شدند. عده ای از همنوردان هم در بین راه مشغول چیدن سبزی های کوهی شدند. بعد از 3 ساعت و نیم به بالای قله شیت رسیدیم. یک ساعتی را به استراحت و صرف ناهار گذراندیم و ساعت یک و نیم بعدازظهر به علت بدی هوا به سمت آغوزگاله برگشتیم که در راه برگشت، بارش باران آغاز شد و مجبور شدیم با احتیاط گام برداریم، ساعت 4 و نیم به روستای آغوزگاله رسیدیم و از گروه کوهنوردی تهران خداحافظی کرده و جدا شدیم. ساعت 5 از روستای آغوزگاله به سمت ساری، نکا و بهشهر حرکت کردیم .
استفاده از عکس ها با ذکر نام سایت تلسی و عکاس آقای هادی نیک بین آزاد می باشد
آقای قاسم پور سرپرست گروه کوهنوردی سادوا
گروه کوهنوردان تهرانی
گروه کوهنوردی سادوا
نمایی از روستای آغوزگاله و سواسره، رشته کوه نرو در پسزمینه دیده می شود.
عبور از جنگل
آقای قاسم پور و گروه
کوهنورد و دست چو
کوهنوردی که از روستای لنگر آمده بود
کوهنورد تهرانی
از سمت راست آقایان: مهدی پناهی (از روستای بالاده) ، هادی نیک بین و حجت اله فولادی (از روستای قلعه)
آقای مهدی پناهی و دشتی از گل
نمایی از قله نمازکوه و در پسزمینه رشته کوه نرو به ارتفاع 3602 متر
آقای قاسم پور در حال گفتن توصیه های کوهنوردی
کوهنوردان در حال چیدن سبزی های کوهی
آقای هادی نیک بین
تک درختی در طبیعت زیبای بهاری
نمایی از رشته کوه چهارنو به ارتفاع 2881 متر از قله شیت
نمایی از قله شاهدژ به ارتفاع 2802 متر از قله شیت
کوهنوردان در حال استراحت و صرف ناهار
آقای قاسم پور در راه برگشت از قله شیت
سرشاخ شدن بزغاله و کوهنورد
بازی با توله سگ ها
آقای محمودیان چوبداری از روستای آغوزگاله
چشمه بالای روستای آغوزگاله
آقای هاشمی اهل روستای ایلال راننده گروه
………………………………………………………………………
برگرفته از سایت تلسی روستای قلعه

























سلام یک سال گذشت چند بار به سایت رفتم مطلب شما را هر وقت می خوانم اشک چشم پر میشود دوری بابام هر لحظه برایم سختتر میشود درد دل خودم را به کی بگویم.
……………………………………………..
سادوا: سلام جناب بابادوست عزیز. عمیقاً با شما ابراز همدری می کنم و یقین دارم روح بلند پدر بزرگوارتان با شهدا هم نشین است. خدایش با پیامبر (ص) و امام حسین (ع) محشور گرداند.
از اینکه هر بار به سادوا سر می زنید و چشمان تان پر از اشک می شود نشانه بزرگواری شما و لطف شما به سادواست. فکر می کنم بعد از گفت و گوی تلفنی امروز با شما، کمی آرام شده باشید. امیدواریم با یاد خدا آرامش تان دائمی باشد. هر وقت دلتان گرفت به بنده زنگ بزنید. (شماره مرا هم دارید). لااقل می توانم درد دل های شما را بشنوم تا کمی سبکبال شوید. ارادتمند شما/ آزموده
زیبا بود..