یادی از بزرگان بالاده در ساخت جاده دو راهی فولادمحله تا بالاده / میترا چهاردهی/ هم ولایتی های خوبم با نگاهی عمیق و نه سطحی بلکه با چشم عقل به گذشته نگاه کنید. روستاهای زیبای بالاده، قلعه، پایین ده، تیله بن و واوسر حاصل دست رنج نیاکان و اجداد گذشته ما هستند. آنها با امکانات بسیار کم و ابتدایی و با گذاشتن سنگ روی سنگ، چوب روی چوب و خاک روی خاک این همه زیبایی خلق کردند و برای ما به یادگار گذاشتند. آنها چه زحمت ها کشیدند تا نام زادگاه شان جاودانه بماند. برای اینکه بیشتر به زحمت ها و کوشش هایی که پدران ما در گذشته برای عمران و آبادانی این مناطق کشیده اند، پی ببریم خاطره ای را از زبان یکی از بزرگانی که در ساخت جاده دست ساز قدیمی دوراهی فولادمحله تا بالاده برایم نقل کرده را برای آگاهی بیشتر جوانان بازگو می کنم. در مورد زحمت ها و تلاش های مردم منطقه برای عمران و آبادانی، بالادهی های عزیز سهم زیادی دارند و یکی از این شاهکارهای آنها نحوه درست کردن جاده از دو راهی فولادمحله تا بالاده است:

« حدود ۵۵ سال قبل (یعنی اوایل دهه ۳۰ ) جاده دو راهی فولادمحله به سمت بالاده فقط مالرو بود و تنها اسب و الاغ و قاطر می توانستند رفت و آمد کنند. انتهای جاده به نزدیکی فولادمحله وصل می شد و جاده ای که امروزه به آسفالت وصل می شود در دهه گذشته ساخته شد. مرحوم قاسمعلی دیوبند تصمیم گرفت تا به کمک اهالی بالاده جاده ای برای دسترسی به فولادمحله و از آن طرف به سمنان درست کنند. آن سال ها هنوز جاده فولادمحله به کیاسر وجود نداشت و  جاده ای خاکی و خراب فولادمحله را به سمنان وصل می کرد. حتی پس از ساخت جاده بالاده، مردم برای آمدن به دشت مازندران می بایستی به سمنان و از آنجا به فیروزکوه و بعد به قائمشهر و ساری می رسیدند.

مرحوم دیوبند شخصاً به سمنان رفته و وسایلی چون بیل و کلنگ را خریداری کردند و آنها را تا فولادمحله آوردند. در منطقه دوسرشمار هیچ ماشینی وجود نداشت و حتی وسیله چرخ داری همچون فرغون هم نبود. تصورش را بکنید با این وسایل اندک و ابتدایی چگونه جاده کوهستانی و صعب العبور آن هم در منطقه ای دور افتاده را اینگونه آباد کردند؟! مرحوم دیوبند قبل از شروع کار به رحمت خدا رفت (روحش شاد). به دنبال آن مرحوم حاج سیدحسین ساداتی مسئولیت سرکارگری را به عهده گرفته و با تعدادی از کارگرهای این منطقه با بیل و کلنگ شروع به کندن جاده کردند. در این جاده فقط ماشین جیپ به سختی می توانست عبور کند. سال ها به همین منوال گذشت. حدود ۳۵ سال پیش عده ای از اهالی بالاده به نام های میرشعبان ساداتی، محمدعلی دهبندی، نورالله دهبندی، فضل الله صباغ، محمدرضا چهاردهی، سیدمهدی ساداتی، مرحوم اصغر عادلی و … پول اولیه را خودشان گذاشتند و سپس خانه به خانه با جمع آوری پول برای جاده سازی اقدام کردند. یک دستگاه بولدوزر در شهمیرزاد بود و راننده اش در تهران. آنها به تهران رفتند و پرسان پرسان او را پیدا کردند. بولدوزر را بار تریلی کردند و به دوراهی فولادمحله آوردند و از آنجا شروع به ساخت جاده کردند. آنها با تلاش بی وقفه و مضاعف و بدون استراحت حدود یک ماه در گرمای تابستان کار کردند و زحمت ها کشیدند. مخارج بولدوزر و افرادی که کار می کردند را این چند نفر متقبل شدند. همسران آنها هم به نوبت غذا درست می کردند و روی سرشان می گذاشتند و تا محل ساخت جاده می بردند. آنها حدود ۱۴ کیلومتر را با پای پیاده طی می کردند تا به افرادی که کار می کردند، آب و غذا برسانند. مادرانی بودند که بر دوش شان فرزندی خردسال بوده ولی زحمت می کشیدند. »

آری! پدران و مادران ما مشقت ها کشیدند تا وطنی آباد و سربلند داشته باشند. حالا عده ای سطحی نگر با اندیشه های واهی بر آن شدند تا قداست نام آبادی های زیبا را محو کنند. نگذارید عده ای بیایند و بین اهالی خوب، مهربان و ساده و بی آلایش منطقه تخم تفرقه بیندازند و از نام زیبا و آرامش بخش امامزاده میرافضل سوء استفاده کنند. دوسرشماری ها ارادت خاصی به امامزاده دارند. بارگاه زیبای او همچون نگینی در دل کوهستان می درخشد و مایه سربلندی و آرامش مردم منطقه است. از روزگار کودکی یادم می آید که هر وقت کسی مشکلی دارد به دامن او متوسل می شود و چه بسا بسیاری از او شفا گرفته اند. پس بگذارید امامزاده با شکوه و عظمت خود بدرخشد و دلها با یاد او آرام بگیرد و با تغییر نام منطقه به نام او تخم تفرقه و نفاق نیفکنیم و خدایی نکرده قداست آن بارگاه زیبا خدشه دار نشود.

باید به دوراندیشی و فداکاری های همه کسانی که در جهت عمران و آبادانی این آب و خاک زحمت کشیدند آفرین گفت و دست شان را بوسید. عزیزانی که در حال حاضر برای مرمت و بازسازی مسجد و حسینیه زحمت کشیدند از آن ها تشکر می کنم. از کسانی که در زمینه لوله کشی آب بهداشتی و رساندن آن به منازل بالاده زحمت فراوان کشیده اند هم تشکر می کنم و از همه عزیزانی که به نحوی برای عمران و آبادانی زحمت می کشند دست مریزاد میگویم. از مهندس اصغر قربانی، مهندس نورالله دهبندی و مهندس علیرضا صادقی فر و همه کسانی که خالصانه و به دور از هیچ چشم داشتی زحمت می کشند تشکر می نمایم. از آقای آزموده هم تشکر می کنم.

……………………………………………………………..

سادوا: سرکار خانم چهاردهی. حیف بود اگر یادداشت زیبای شما که در پای مطلب « گزارش تصویری نکوداشت بزرگان بالاده » و در مقام تجلیل از بزرگان بالاده و به نشانه زنده کردن یاد آنها نوشته بودید، را به عنوان مطلبی مستقل استفاده نکنیم. ضمن سپاس فراوان از شما، از عموم بالادهی های عزیز درخواست داریم تا با جمع آوری اینگونه خاطره ها و ارسال آن برای سایت سادوا در پربارتر شدن آن ما را یاری نمایند.

authorنوشته: انجمن فرهنگی سادوا dateتاريخ : ۱۹ تیر ۱۳۹۲
entry نظرات دیگران در مورد این مطلب
ساداتی تیله بنی گفت

با سلام به همه سادواییان محترم و خدا قوت به خانم چهاردهی. متشکرم از بیان خاطره و نوشته زیبا. خدا تمام کسانی را که در ساخت و آبادانی منطقه زحمت کشیدند، بیامرزد مخصوصا افراد یاد شده را. خوب بود یادی از مرحوم اکبر چهاردهی بشود که ایشان هم زحماتی فراوان در ساخت جاده و آبادانی منطقه داشتند. هنوز هم مرحوم سیدحسین ساداتی در بین اهالی منطقه معروف به سیدحسین خط چی است. مادرم می گوید که بخاطر همین راه و تعمیرات آن بهمین اسم مشهور است. در مورد گریز زیرکانه شما به تفرقه و اختلاف باید عرض کنم ما هم سال هاست می گویم که آقایان با اینکار خودشان ناخودآگاه این ارزش فعلی امامزاده میرافضل را از بین خواهند برد. این دوستی و ارادت به امامزاده نیست. احسنت بر تمام کسانیکه که موضع گیری منطقی و عقلی و شرعی دارند.

واقعا” جالب بود…ممنون از خانم چهاردهی ….

من از این مدل مطالب خوشم میاد. مطلبهائی که تاریخ را ورق میزنند. دست مریزاد

راستی ببخشید! جاده‌ی دست ‌سازی که در باره‌اش نوشتید آیا در مکانی غیر از جاده‌ی خاکی‌ای که امروزه میرافضل را به جاده‌ی آسفالت فولادمحله وصل می کند قرار داشته؟
…………………………………………….
سادوا: بسیاری از مسیر جاده امروزی در همان مسیر جاده قدیمی درست شده. بعضی از جاها تغییر کرده از جمله حدود سه کیلومتر پایانی که به دوراهی فولادمحله وصل می شود اکنون به سمت شمال تغییر مسیر داده است در حالیکه جاده قدیم در یک کیلومتری فولادمحله امروزی به جاده سمنان وصل می شد.

سلام .
داستان جالبی بود … واقعیت چیز دیگریست !
………………………………………….
سادوا: سلام. این یک «واقعیت» بود و معنی «داستان» در اینجا صدق نمی کند. لطفاً واقعیت را آنگونه که می گویید برای ما بفرستید. با سپاس٫