داشته های فرهنگی و میراث پدران - جهانگیر بهزادپور / سادوا: یادداشت زیر نقدی است بر  مطلب «مهندسی فرهنگی حلقه مفقوده فعالیت های فرهنگی / قسمت اول» به قلم آقای محمد یوسفی که چند روز پیش در سایت سادوا منتشر شده بود. لازم به ذکر است که جناب آقای بهزادپور اهل ساری و ساکن کشور کانادا و از دوستداران و حامیان فرهنگ بالاده و منطقه دوسرشمار بوده و در اردیبهشت ماه امسال به اتفاق دوستان گروه کوهنوردی سادوای بالاده و دوستانی دیگر از منطقه دوسرشمار به قله شاهدژ صعود کرده بودیم. از جناب بهزادپور بخاطر نگارش این مطلب و ارسال آن برای سایت سادوا بسیار سپاسگزاریم.

…………………………………………………………………….

جناب آقای محمد یوسفی!

مصرانه معتقدم که اصلاً مهم نیست شما چه کسی هستید و کجا زندگی می کنید! مهم این هست که سخن شما سنجیده شنیده شود، همانطور که جناب آزموده نیز اشاره کردند هدف، درج مطالب مفید و خواندن و شنیدن مطلبی در حوزه فرهنگ هست و همین که شما با نوشته های درست یا نادرست به بالا بردن این فرهنگ کمک می کنید جای تقدیر دارد.

این خوب است که شما در ابتدا از انجمن فرهنگی سادوای بالاده برای کارهای فرهنگی، نام بردید و تقدیر کردید ولی اینکه بلافاصله با بکار بردن عبارت «کارهای مفید لکه ای ….» تمام زحمات این عزیزان را زیر سؤال برده و کم ارزش نشان بدهید اصلاً کار پسندیده ای نیست و بدور از اخلاق و جوانمردی است. خاصه اینکه شما خود در جملات بعدی سخن از مهندسی فرهنگی می زنید!

دوستان عزیز! من فکر می کنم اصولاً فرهنگ چیزی نیست که بشود مثل ساختمان، یک سد یا پل آن را مهندسی و هدایت کرد. فرهنگ مقوله ای است که با تاثیر از هزاران عامل ریز و درشت در طول زمان شکل می گیرد. نگاه کنید به همین نوشته دوست مان جناب یوسفی و ببینید چند بار از کلمات زبان های دیگر برای بیان عقایدشان استفاده کردند: «پتانسیل، پازل، ژیوپلتیک» من این را  ازجناب یوسفی می پرسم! آیا کسی استفاده از این کلمات را با مهندسی به شما یاد داده؟ یا اینکه شما آنها را بالشخصه مناسب، راحت و زیبا برای بیان آنچه در ذهن داشتید، یافتید؟ مقوله فرهنگ نیز از این دست هست.

 تمام کارهایی که  انجمن فرهنگی و سایت سادوا و بقیه دوستان در منطقه  دوسرشمار انجام می دهند کمک به جریان خروشان این فرهنگ است که در طول تاریخ به راه خود رفته و دارد می رود. مهندسی فرهنگی با آن تعبیری که شما در ذهن دارید اگر می توانست کاری انجام بدهد با تمام برنامه ریزی ها و هزینه های انجام شده در کشور ما، امروز باید به مراتب شرایط بسیار بهتری داشتیم.

بسیار خرسندم که جناب یوسفی به تغییرات فرهنگی در حال انجام منطقه دوسرشمار به خویی اشاره کردند … من به شدت باور دارم که بسیاری از تغییرات مثبت یاد شده مانند مهاجرت معکوس ناشی از همین فعالیت های به گفته آقای یوسفی « لکه ای » بوده و هست. متاسفانه نمی شود حق مطلب را برای تاثیرات فرهنگی شکل گرفته و در قالب این یاداشت ادا کرد؛ ولی اگر کمی انصاف داشته باشیم می بینیم همین پا از خانه گرم و نرم بیرون گذاشتن و با عشق و علاقه تمام مسائل ریز و درشت منطقه را پیگیری کردن و نام بالاده، پایین ده، و …. و دوسرشمار را به سراسر ایران و جهان بردن، کاری نیست که از هر انسانی بر بیاید.

دوست عزیز جناب یوسفی! آنچه شما می بینید ناشی از عشق به داشته های فرهنگی و میراث باقیمانده از پدران هست نه مهندسی فرهنگی! اینکه تا ٣ صبح بیدار باشی و برای نهار فردای کوهنوردان غذا درست کنی و به دیگران فرهنگ از خودگذشتگی، مهمان دوستی، مروت و اخلاق را بیاموزی فرهنگ سازی و مهندسی هست …

من دوسرشمار و مردم پاک نهادش را با این قبیل کارها می شناسم، من زانوی ادب می زنم برای آن مادری که تمام محبتش را در ظرف کوچک شیرینی به کوهنوردهای غریبه تقدیم می کند و می بوسم پای آن هم محلی ای را که با کفش نامناسب برای کوهنوردی و با تبری کوچک و غذایی اندک اما با دلی به وسعت دریا و لبانی خندان، مرا تا اوج قله ها همراهی می کند … من این فرهنگ و مردم را دوست دارم و به وجودشان افتخار می کنم.

authorنوشته: انجمن فرهنگی سادوا dateتاريخ : ۲۳ آذر ۱۳۹۲
entry نظرات دیگران در مورد این مطلب

آقای بهزادپور سلام،
با وجودی که هزاران کیلومتر از ما فاصله دارید ولی با متن کوتاه و البته بسیار زیبای شما می توان فهمید که چه دغدغه ای در ارتباط با موضوعات فرهنگی دارید. مطمئناً اقدامات و تلاش هایی که در راستای اعتلای فرهنگ منطقه ی دوسرشمار به ویژه از جانب انجمن فرهنگی سادوای بالاده انجام شده نه تنها لکه ای نبوده بلکه در این اوضاع نابسامان فرهنگ، و با در اختیار داشتن کمترین امکانات قابل تحسین و البته اثر گذار بوده است که مهمترین ثمره ی آن همین دغدغه ی فرهنگی است که مطمئناً آقای یوسفی هم در وجودشان دارند و همین مسئله باعث شده که مقاله هایی را در باب فرهنگ برای منطقه ی دوسرشمار بنگارند.
آقای بهزادپور! یاد آن روزی که همراه شما و دیگر دوستان عزیزم که با هماهنگی و تلاش زیاد آقای آزموده به شاهدژ رفتیم بخیر. هنوز هم آن را روز را یکی از به یادماندنی ترین روزهایم می دانم.
برای شما دوست بزرگوار و خانواده محترمتان آرزوی موفقیت و کامیابی دارم.
…………………………………………………
سادوا:‌جناب نظری عزیز سلام. فرهنگ دیار ما به واسطه سادگی روستایی اهالی منطقه از غنای بسیار زیادی برخوردار است و تلاش همه ما می تواند به گسترش این فرهنگ کمک کند. از ابراز محبت شما بسیار سپاسگزارم. ارادتمند/ آزموده

حمیدرضا چهاردهی گفت

سلام به همولایتی های عزیزم. امیدوارم با دیدن امثال آقای بهزادپور که از کشور کانادا احساس مسئولیت می کنن و برای فرهنگ مون اهمیت و ارزش قائل هستن ما هم برای داشته هامون احترام قائل بشیم. داشته های فرهنگی ما سوای از آنچه میراث پدران مون هست، وجود تشکل هایی مثل انجمن فرهنگی سادوا و عزیزانی مثل آقایون عین الله آزموده و مهندس علیرضا صادقی فر و علی کاردگر و دیگران هستن که اگر نباشن این افراد، همین مقداری رو هم که داریم از دست میدیم.
……………………………………………………………………..
سادوا:‌ جناب چهاردهی عزیز سلام. از محبت فرهنگی شما سپاسگزاریم و انتظار داریم همه ما بالادهی ها و دوسرشماری ها برای رشد و اعتلای فرهنگ خود بیشتر تلاش کنیم.

مصطفی محمدی واوسری گفت

سلام بر همه دوستان بزرگوار
به ویژه آقایان یوسفی، بهزادپور و آزموده عزیز
به نظر میرسد که آقای بهزادپور (که بنده طی این دوسالی که مطالب و نظرات ایشان را مطالعه میکردم افتخار آشنایی یک طرفه با ایشان را داشتم) به خوبی مطلب «مهندسی فرهنگی حلقه مفقوده فعالیت های فرهنگی» را نقد کرده و نقاط قوت و ضعف نوشته آقای یوسفی را به ایشان متذکر شده اند.
در ادامه نکاتی را برای کامل شدن نظر اینجانب متذکر می شوم:
“طرح و توضیح مسئله، بررسی ریشه ای مشکل و در نهایت ارائه راهکار برای غلبه بر آن” یک روند عمومی درست برای حل هر مشکلی است و وقتی که این مطلب برای کسانی نوشته می شود که آشنا به مقوله فرهنگ اند و تقریباً همه با اصل مشکل آشنا هستند، بهتر است سه بخش مذکور یکجا بررسی شود. به نظر می رسد آقای یوسفی فعلاً به دلیلی که نمیدانم، فقط به طرح و توضیح مسئله پرداخته اند و بدون بررسی ریشه مشکل، راهکاری ارائه کرده اند که قبلاً بارها مطرح شده است و شاید هم فکر می کنند که هر سه مرحله را طی کرده اند. نمیدانم!
هرچند باز هم نباید این را ندیده گرفت که ایشان مانند بسیاری از اهالی دیگر این منطقه دغدغه ای دارند و باید به آن بدون در نظر گرفتن هویت و مطالب قبلی که از ایشان منتشر شده، پرداخت و می توان آنرا تنها تاکیدی بر “تلاش برای یافتن راه حل این مشکل” قلمداد کرد و مطالب قبلی چالش برانگیز ایشان را ندیده گرفت تا خود فراموش شود.
…………………………………………………..
سادوا: آقا مصطفی عزیز سلام و سپاس از اعلام نظر خوب حضرتعالی.
در حال حاضر مشکل منطقه ما مهندسی فرهنگی نیست زیرا اصالت و هویت فرهنگی مردم این منطقه از غنای بسیار بالایی برخوردار بوده و با توجه به فعالیت های مفید فرهنگی چند ساله گذشته، دیگر نباید نگران مسائل فرهنگی باشیم. بنده قصد نداشتم در این مجال کوتاه به این مقوله بپردازم و سعی خواهم کرد در مقاله ای دیگر و مستقل به اصل هویت فرهنگی و غنای آن در این منطقه بپردازم. آنچه فعلاً از دید جناب یوسفی مورد دغدغه است در خطر بودن فرهنگ و چاره اندیشی و مهندسی فرهنگی است که از دید بنده و دوستان انجمن های فرهنگی سادوا و تلسی چنین ایده ای مورد قبول نیست. همانگونه که جناب بهزادپور نیز اشاره کرده اند، مهندسی فرهنگی جای بحث و نقد فراوان دارد و بسیاری از بزرگان فرهنگ، این مقوله را ناشی از تفکری دولتی برای تصدی و مدیریت امور فرهنگی و مردمی می دانند.
با قبول فرمایش شما، دغدغه جناب یوسفی دغدغه ما نیز هست ولی هر کدام با یک گرایش فکری و روش های کاربردی در عرصه فرهنگی دوسرشمار.

با تشکر از آقا مصطفی عزیز برای نگرش دقیق و درستشون. ضمناً حتماً در سفر بعدی به همت جناب آزموده انشالله همدیگر رو ملاقات از نزدیک خواهیم کرد.
جناب آزموده دقیقا منظور نظر رو ذیل مطلب شما بیان کردند. با تشکر از هر دوی شما عزیزان.
…………………………………………….
سادوا: شاهدژ دوباره همه ما را می خواند! به زودی و هم پای یکدیگر به اوجش صعود خواهیم کرد. با صفا و صمیمیت. با آقا جهانگیر عزیز و آقا مصطفی دوست داشتنی. و همه دوستانی که خواهند آمد …
به زودی …

سلام به همه دوستان .آقای بهزادپور عزیز من اصلاً بابلی و اهل روستای متی کلا هَسمِه. خَلِه خوشحال بَیمِه از اینکه اونجه دَری شِه اصالت رِه یاد نَکِردی. دَمت گرم. مِن آقای آزموده عزیز ره سالها هَسّه که اِشناسمبِه. آدم مثل وِه فرهنگ دوست و وطن دوست کم بَدیمِه. وِه شِه زندگی و زن و وچِه جا زَندِه تا برای مردم دیار خودِش کار فرهنگی هَکِنه. اون آقای یوسفی هم بنده خدا شاید تحقیق نَکِرده اِتّا حرف بَزو ولی هرگز از ارزش زحمات دوستان سادوا کم نانِه. خدا وِشونِ پِشت و پناه. من بابلی هسمه و حسرت خیمِه چه سادوا و آزموده ها بابل دِلِه کم دَرنِه. کاش یا من اونجه ایی بیبُوم یا شما مِه محلی بیبوئین. اَندِه زبونِ طبری ره دوست دارمِه یادم انه سال ۷۶ کل خاطراتم با یکی از بابلیهای هم دانشگاهی ره به این زبون بنویشتمِه. حدود ۷ صفحه. خدا همه شما ره تندرستی هَدِه. شِمِه خِنآبدون.
…………………………………………..
سادوا:‌آقامحسن عزیز٫ مِن تِه گِرِه. گَگِه جان تِه مِره شرمنده هاکاردِه.
تِنه خانابدون که همیشه اَم وَری رِه خار خار اِشِنِه.

آقا محسن عزیز، خله لذت بوردمه از بخوندستن ته نوشته ها، شما لطف دارننی و امید دآرمه تموم هم ولایتی ها ارزش شه داشته ها ر بدونن .
خدا ته ره خآره تن هاده!
…………………………………
سادوا: آقا جهانگیر عزیز سلام. ویمبِه مُشالله راه دَکِتِه و مازدِرونی نِویسِنِه. خاشال هاکاردِه اِما رِه.

مصطفی محمدی واوسری گفت

سلام مجدد خدمت دوستان و بزرگان
آقای آزموده عزیز در جواب نظر این حقیر گفتید: “مهندسی فرهنگی جای بحث و نقد فراوان دارد و بسیاری از بزرگان فرهنگ، این مقوله را ناشی از تفکری دولتی برای تصدی و مدیریت امور فرهنگی و مردمی می دانند” مشتاقانه منتظر خواندن مقاله شما در این ارتباط هستم و برایم بسیار جالب است که در مورد این موضوع و همچنین نظر شما بیشتر بخوانم. تا “بیشتر بدانم”
سلامی گرم خدمت آقای بهزادپور
برای دیدار شما و همچنین آقای آزموده مشتاقم چه بهتر که در سفری دل انگیز و آن هم نوردیدن شاهدژ باشد به همراه همولایتی هایم دوستان عزیز و دوست داشتنی گروه کوهنوردی سادوا که کوهنوردی با تک تک آنان خاطره انگیز است.
به امید دیدار
…………………………………………
سادوا: آقا مصطفی عزیز اَی دِواره سَلُم. شادِز همیشک اَمانا ویستی چِش توکـنِـندِه و رِهـداری کاندِه. باهار ماه که بِـیِه، بال بُِه گِردن راه کَفِمبِه شومبِه شادزِ تِک.
+ آن مقاله ای هم که گفتم را به زودی خواهم نوشت.